سیاست تقابل یا کار مشترک برای منافع ملی مشترک؟

بسیار جای افسوس است که ما برای اهداف سیاسی از پنجاه سال گذشته بر یکدیگر القاب باغی، ملحد، واجب القتل، تروریست و مباح الدم را گذاشتیم، کشتن یکدیگر و رنج های مهاجرت از وطن ما را بسیار پائین آورد و حیثیت افغانی را بدنام کرد.

آیا اکنون توانایی و ظرفیت علمی آن را داریم که بسنجیم جهان در پنج دهه گذشته تا چه اندازه به سوی هدف پیشرفت و تسخیر جهان پیش رفته است و ما چقدر از این کاروان دور، در بیابانی خشک و سوزان گشنه و درمانده قرار داریم. آیا درست است که با توجه به شرایط وخیم کنونی خود را مسلمان خوب معرفی کنیم و سایر کشورهای اسلامی را متحد کفار بدانیم؟ آیا رهبران ما می توانند در رابطه با وضعیت بد فعلی از بار ملامت تبرئه بگیرند؟

ما به دلایل مختلف از جمله تهاجمات خارجی، جنگ های داخلی و ضعف اجتماعی و علمی نتوانستیم خود را با پیشرفت سریع قرن بیست و یکم برابر کنیم. طبیعی است که ما جزئی از جامعه جهانی هستیم و نبودن در کاروان پیشرفت جامعه جهانی، ادعای بیداری، ملت و شریف بودن ما را با چالش های سختی روبرو می کند. اسلام به هیچ وجه مخالف آموزش علمی، پیشرفت انسانی و ایجاد یک جامعه بین المللی توسعه یافته مبتنی بر اشتراک نیست، بلکه مسلمانان را به دسترسی به این تحولات توصیه می کند.

در این زمینه مشکل از اسلام نیست، بلکه گروه هایی که در سطح علمی به جامعه عقب مانده ما تحمیل می شود، ذهنیت خودخواهانه و افراطی را ایجاد کرده اند. این مشکل را آن دسته از افرادی که توانایی پیش بینی تغییر ذهنیت اجتماعی ما پس از دو یا سه دهه را به عنوان جوابی به مشکلات کنونی در عصر سریع تکنالوژی اطلاعات و به تصویر کشیدن اولویت های فکری نسل آینده دارند، به خوبی درک می کنند.

البته برخی از افراد این گروه در کشور تحت عنوان مصلحت سکوت می کنند، برخی از فضای نامساعد گپ می زنند، برخی به دلیل وضعیت نامناسب صدای خود را بلند نمی کنند و برخی نیز به دلیل ترس صدای خود را بلند نمی کنند و برخی به دلیل ترس از دست دادن امتیازات دولتی صدای خود را بلند نمی کنند. و میزان اعتماد عمومی نسبت به افرادی که از مبارزه برای رفع بلای کنونی کشور از کشورهای خارجی صحبت می کنند بسیار پایین است.

افغانستان خانه ماست و در آن زندگی می کنیم. همه ما در این خانه به سمت آینده ای مشترک حرکت می کنیم، اما امروز خانه ما با چالش های بزرگی روبرو است و آینده تاریک به نظر می رسد. برخی گروه ها و افراد در کشور ما به آتش تعصبات دامن می زنند که خود نیز نمی توانند از شعله آن در امان بمانند. آنها برای اهداف سیاسی خود از احساسات مردم و پروپاگندا استفاده می کنند و به دنبال امتیاز هستند. این افراد صلح و پیشرفت کشور را تهدید می کنند.

جامعه افغانستان با چالش‌های بی‌سابقه‌ای روبه‌رو است و افغان‌ها بار دیگر بر سر دوراهی سفر تاریخی خود برای بازیابی جایگاه سابق عزتمند خود ایستاده‌اند. چه نوع کشوری را می سازند؟ میزان تعهد به منافع ملی چقدر است؟ آیا روحیه پذیرش متقابل دارند یا ذهنیت تقابل دارند؟ آیا به دنبال نقاط مشترک هستیند یا طرفدار انزوا هستند؟ آیا منافع متقابل را در نظر می گیرند، یا فقط منافع خود را در نظر میگیرد؟ آیا توانایی جست و جوی علایق مشترک را دارند و یا نفی دیگران را با ارزش میدانند؟ آیا او می تواند زبان مشترکی برای تفاهم با دنیا و مردم خودش پیدا کند و یا بار ملامتی آن را به گردن دیگران می اندازد؟ جواب این سوالات نه تنها به منافع کشور مربوط می شود، بلکه آینده مردم را نیز تعیین می کند.

زنگ خطر را بشنویم و نیازهای عصر جدید را برای رویارویی با چالش های کشور، تغییرات فصلی تحولات جاری جهان و چالش های زمانه در نظر بگیریم. هیچ گروهی که در کشور زندگی می کند نمی تواند به تنهایی با چالش های موجود و احتمالی آینده مقابله کند. امواج تاریخ بسیار قوی است، کسی را به ساحل کامیابی می رساند و کسی را نابود می کند. برای رقابت با کاروان تحولات قرن بیست و یکم، باید همدیگر را بپذیریم و برای ساختن جامعه ای راحت و پیشرفته، توانایی های خود را به سطح مقابله با طوفان های قرن بیست و یکم برسانیم.

بیایید روند سیاسی فعلی را تغییر دهیم. به جای افراط و تفریط راه اعتدال را در پیش بگیریم. به جای خودخواهی، روی مشارکت تمرکز کنیم. دیروز به نام دموکراسی به شکلی غیردموکراتیک برای رضایت غرب تعداد محدودی از زنان را به طور غیرقانونی و ناروا با امتیازات دولتی ناز دادند و امروز شاهد واکنش کسانی هستیم که ذهنیت افراطی داشتند و میلیون ها نفر را از حق قانونی و شرعی تعلیم محروم کردند. به این میگویند؛ جامعه افراط وتفریط.

بیایید کوشش نکنیم تا صدای فریاد گریه هموطنان خود را با پا گذاشتن بر گلوی آنها خاموش کنیم، بلکه آرزوهای آنان را محقق کنیم. اجازه دهید حداقل نسبت به اجرای تعهدات خود در قبال جامعه جهانی وفاداری نشان دهیم. با نگاهی به پیشینه شکست خورده خشونت، نفرت و نفی یکدیگر، با روحیه مسالمت آمیز افغانی، در چارچوب دین مقدس اسلام، بیایید با هم برای یک افغانستان آزاد و آباد، یک افغانستان آباد و متمدن کوشش کنیم، به تعامل مثبت با جامعه جهانی در چارچوب منافع مشترک در ساختن یک جامعه راحت و متمدن در افغانستان متعهد باشیم.

(تاند /26 مارچ 2023)

 

 

 

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
برخی از احزاب و گروه ها به جای اینکه از خود محافظت کنند، مشکلات خود را حل کنند و اقتصاد خود را بهبود بخشند، به دیگران مشوره میدهند، نگران ما هستند و دنیا را از ما می ترسانند. به آنها باید گفت به جای نصیحت کردن، مشکلات داخلی خود را حل کنند و اول غم خودشان را بخورند. افغان ها...
مشکلات و خطراتی را که او (آصف درانی) به افغانستان نسبت داد، در واقع امکان همه اینها از پاکستان دیده می شود. افغانستان اکنون یک کشور امن و با ثبات است که به جای اتکا به قرضه ها و کمک های کشورهای خارجی، با استفاده از منابع خود برای خودکفایی اقتصادی تلاش می کند.
من متن سخنرانی هشدار دهنده طولانی نتانیاهو را خواندم. من دقیقا غرور جورج بوش را هنگام حمله به افغانستان در سال 2001 در آن دیدم. نتانیاهو تهدید کرده است که غزه را نابود خواهد کرد و به کسی رحم نخواهد کرد. او به قدرت خودش مغرور بود، که ادعای خدایی نکند، همین شروع سقوطش هست تصمیم نابودی را پروردگار می...
میراث تلخ 20 سال اشغال نظامی امریکا در افغانستان، گروه‌هایی از مردان، زنان و کودکان معتاد است که در کنار جاده‌های غبارآلود، زیر پل‌ها و در کناره‌ رودخانه های آلوده کابل خوابیده‌اند. ملموس ترین هدیه 20 سال حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان چیزی جز فقر، میلیون ها معتاد و انزوای کشور نیست.
من بار دیگر پیش حاکمان فعلی دست نیاز دراز میکنم تا نفرت را از طریق برادری از بین ببرند. دشمنان قسم خورده افغانستان شبانه روز در اینجا تنفر را بیشتر می کنند. پاکستان در اسلام آباد یک استودیو به افغانستان انترنشنال داده است و تلویزیون نامبرده فقط بر طبل جنگ های داخلی می کوبد. شرایط را درک کنید
امریکا با ائتلاف جهانی به بدماشی کامل به بهانه ۹/۱۱ بر ملتی اتهام ویران کردن برج های نیورک وارد کرد؛ که از شدت فقط توان رفتن به بازار قریه خود را نداشت. بوش متکبر با زور خود بدون شنیدن استدلال حمله کرد. اما با پایان حمله با چنان عجله ای فرار کرد که عامل خنده تمام رقباء شد.
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x