شکست سیاست خارجی پاکستان در افغانستان

پاکستان از زمان تاسیس، تلاش ناموفقی برای داشتن یک رابطه بدون حساسیت و اختلاف با افغانستان داشته است. اگرچه دوقلوهای به هم چسبیده با جمعیت قابل توجه پشتون که در سراسر خط دیورند زندگی می‌کنند، به واسطه پیوندهای خونی، زبانی، فرهنگی و معنوی و وابستگی متقابل اقتصادی با یکدیگر پیوند خورده‌اند، رهبران افغانستان به دلایل غیرقابل درک، هیچ تردید نگرانی در ممانعت از عضویت پاکستان در سازمان ملل، انکار خط دیورند به عنوان مرز بین المللی؛ حمایت از پشتونستان؛ پناه دادن به ملی گرایان بلوچ؛ ایجاد پناهگاه برای تحریک طالبان پاکستان با آزادی عمل برای انجام حملات ستیزه جویان در سراسر مرز در پاکستان نداشتند.

جای تعجب است که آیا سیاست گذاران پاکستانی از تاریخ، سنت ها و آداب و رسوم مردم افغانستان غافل بوده اند؟ آیا ما در احترام به استقلال و حاکمیت همسایه غربی خود کوتاهی کردیم؟ آیا اصل برابری دولت های مستقل در تعامل ما با رهبران افغانستان وجود نداشت؟ آیا ما به دنبال عمق استراتژیک در افغانستان بودیم؟ آیا همانطور که رهبران افغانستان ادعا می کنند، ما با افغانستان به عنوان یک سرزمین تحت استعمار خود رفتار می کردیم؟ اینها چند سؤالی است که هنگام بررسی دقیق اظهارات رهبران افغانستان به ذهن متبادر می شود که برای اصلاح آن نیاز به بررسی و پاسخ صادقانه وجود دارد.

از اوایل دهه 1980، پاکستان بیش از حد درگیر معمای افغانستان بود که مشکلات آن را تشدید می کرد. فرو رفتن رژیم ضیاء در جنگ عقیدیتی علیه کمونیست ها در افغانستان باعث ایجاد عدم توازن در همه حوزه های سیاسی به ویژه در سیاست خارجی و امنیتی کشور شد و روابط دوجانبه ما را با دو ابرقدرت آن زمان، غرب، جهان عرب و همسایگان تغییر جهت داد و سرزمین ما را به رشد اسلام گرایان سیاسی، تروریسم، جنبش های سیاسی، تروریسم، جنبش های سیاسی و جدایی طلبی تبدیل کرد. شرایط پیرامون قلمرو افغانستان به ما اجازه نداد که بازنگری و تغییرات اساسی در سیاست خارجی و امنیتی افغانستان ایجاد کنیم. خروج نیروهای شوروی از آن سرزمین بخت برگشته باید به منزله وقفه ای در دخالت ما در وضعیت آشفته افغانستان باشد. اما ظهور سریع طالبان افغان برای انجام این کار بسیار وسوسه انگیز بود. ما به اشتباه این گروه سرکش را جایگزین گروه دارای مشروعیت سیاسی، قانون اساسی و حاکمیت غیرنظامی گسترده در همسایگی خود می دانستیم. ما نتوانستیم درک کنیم یا عمداً در وضعیت انکار ماندیم که چگونه حکومت طالبان بر اسلام گرایی سیاسی و مبارزاتی در کشور ما تأثیر می گذارد. ظرف چند سال، ما شاهد رشد گروه های شبه نظامی در مناطق قبیله ای خود بودیم. طالبان در شور و شوق خود برای اسلامی سازی، سرانجام جنگ دیگری را در افغانستان به راه انداختند.

پس از حمله نیروهای ائتلاف ناتو به افغانستان، اینکه چه مدت و در چه مسیری رنج کشیدیم، نیازی به توضیح نیست؟ ما نتوانستیم فشار رهبری آمریکا را تحمل کنیم و با اکراه به جنگ ضد تروریسم پیوستیم که به قیمت جان بیش از 80 هزار بی گناه و به کشته شدن هزاران تن از نیروهای امنیتی ما تمام شد. حتی در آن زمان، ما گروه های شبه نظامی و جناح های طالبان را در سرزمین خود تحمل کردیم. ما با امیدهای غیرواقع بینانه ای برای حکومت نیابتی بر افغانستان، سرمایه گذاری های سنگینی را بالای طالبان انجام داده بودیم. ما همچنان با چهار دولت منتخب افغانستان رئیس جمهور حامد کرزی و جانشین او اشرف غنی اختلاف داشتیم. آنها از حضور طالبان در خاک ما مانند حامیان آمریکایی خود خسته شده بودند. سیاست ما در افغانستان به نگرانی های آنها پاسخ نداد.

ما از رهبران افغانستان و جهان غرب انتظار داشتیم که فداکاری و سخاوت ما را در میزبانی از میلیون ها افغان و تسهیل تجارت ترانزیتی افغانستان به رسمیت بشناسند. ما فراموش کردیم که این مشکل اساسی رهبران افغانستان نیست. مشکل آنها برهم زدن و شکست دادن طالبان بود و ما را مسئول پایداری و تخریب ناپذیری طالبان می دانستند. ما از سوی رهبران آمریکا و افغانستان آشکارا به بازی دوگانه متهم شدیم. آنها هیچ همدردی با رنج ها و سختی های ما که از تروریسم داشتیم، نداشتند.

طالبان با قرار گرفتن در معرض جهان در طی یک دوره بیست ساله، به مهارت های سیاسی و دیپلماتیک و استراتژی نظامی دست یافته اند. آنها اهرم های سیاسی و استراتژیک علیه تمام قدرت های منطقه ای درگیر در جنگ افغانستان ایجاد کرده بودند و با سازمان های شبه نظامی در مناطق قبیله ای پاکستان، سین کیانگ و کشورهای آسیای مرکزی ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان ارتباط نزدیک برقرار کرده بودند. با این حال، آنها بر مناطق قبیله ای پاکستان متمرکز شده بودند که به نوعی با آنها وابستگی داشتند و برخی از برادران ایدئولوژیک یا مجاهدین سابق آنها در آنجا زندگی می کردند و در ایجاد تحریک طالبان پاکستان نقش داشتند.

ما هوشیار نبودیم که باور داشته باشیم که طالبان پس از خروج نیروهای ناتو، روابط خود را با تحریک طالبان پاکستان مستحکم تر خواهد کرد. این گروه در حملات شان به مناطق مرزی افغانستان از طالبان حمایت می کرد. پس از تسلط بر کشور، ایجاد جبهه ای برای طالبان در شرایط امنیتی حساس کنونی که با آن دست و پنجه نرم می کنند، از نظر استراتژیک فاجعه بار خواهد بود. امضای توافقنامه با تحریک طالبان پاکستان برای اجازه دادن به فرماندهان آنها برای متحد شدن مجدد با خانواده هایشان، به ویژه زمانی که ما شخصیت خائنانه این شبه نظامی سرکش را می دانستیم، یک اشتباه استراتژیک بود. بر اساس گزارش ها بیش از بیست گروه شبه نظامی در افغانستان فعالیت دارند. طالبان بر اساس قدرت، استراتژی و زمان با آنها تعامل خواهند کرد. همچنین آنها تحریک طالبان پاکستان را یک مسئله داخلی پاکستان عنوان کرده اند.

تحریک طالبان پاکستان با شورشیان بلوچ و گروه های مبارز مذهبی در مناطق قبیله ای سابق و بلوچستان ارتباط برقرار کرده است. آنها باید با ترکیبی از استراتژی های جنبشی و سیاسی از این گروه ها جدا شوند. تهدیدهای تلافی جویانه کارساز نخواهد بود. این یک شکست استراتژیک خواهد بود که به یک تعقیب فوری در افغانستان فکر کنیم. پاکستان توان راه اندازی یک جنگ دیگر در مرزهای غربی خود را ندارد. ما باید بر ایجاد اختلال و شکست تحریک طالبان پاکستان در قلمرو خود و تقویت بیشتر امنیت مرزی خود تمرکز کنیم. این یک تهدید امنیتی جدی است و باید به روشی جامع با ترکیب نیروهای سیاسی و استراتژیک کشور برای پاکسازی سرزمین ما از شر گروه های تروریستی و ستیزه جو مقابله شود. مشکل باید در راس دستور کار نیروهای امنیتی و رهبری سیاسی قرار گیرد.

(دیلی تایمز / 25 جولای 2023)

 

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
برخی از احزاب و گروه ها به جای اینکه از خود محافظت کنند، مشکلات خود را حل کنند و اقتصاد خود را بهبود بخشند، به دیگران مشوره میدهند، نگران ما هستند و دنیا را از ما می ترسانند. به آنها باید گفت به جای نصیحت کردن، مشکلات داخلی خود را حل کنند و اول غم خودشان را بخورند. افغان ها...
مشکلات و خطراتی را که او (آصف درانی) به افغانستان نسبت داد، در واقع امکان همه اینها از پاکستان دیده می شود. افغانستان اکنون یک کشور امن و با ثبات است که به جای اتکا به قرضه ها و کمک های کشورهای خارجی، با استفاده از منابع خود برای خودکفایی اقتصادی تلاش می کند.
من متن سخنرانی هشدار دهنده طولانی نتانیاهو را خواندم. من دقیقا غرور جورج بوش را هنگام حمله به افغانستان در سال 2001 در آن دیدم. نتانیاهو تهدید کرده است که غزه را نابود خواهد کرد و به کسی رحم نخواهد کرد. او به قدرت خودش مغرور بود، که ادعای خدایی نکند، همین شروع سقوطش هست تصمیم نابودی را پروردگار می...
میراث تلخ 20 سال اشغال نظامی امریکا در افغانستان، گروه‌هایی از مردان، زنان و کودکان معتاد است که در کنار جاده‌های غبارآلود، زیر پل‌ها و در کناره‌ رودخانه های آلوده کابل خوابیده‌اند. ملموس ترین هدیه 20 سال حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان چیزی جز فقر، میلیون ها معتاد و انزوای کشور نیست.
من بار دیگر پیش حاکمان فعلی دست نیاز دراز میکنم تا نفرت را از طریق برادری از بین ببرند. دشمنان قسم خورده افغانستان شبانه روز در اینجا تنفر را بیشتر می کنند. پاکستان در اسلام آباد یک استودیو به افغانستان انترنشنال داده است و تلویزیون نامبرده فقط بر طبل جنگ های داخلی می کوبد. شرایط را درک کنید
امریکا با ائتلاف جهانی به بدماشی کامل به بهانه ۹/۱۱ بر ملتی اتهام ویران کردن برج های نیورک وارد کرد؛ که از شدت فقط توان رفتن به بازار قریه خود را نداشت. بوش متکبر با زور خود بدون شنیدن استدلال حمله کرد. اما با پایان حمله با چنان عجله ای فرار کرد که عامل خنده تمام رقباء شد.
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x