طرح طالبان برای بازسازی و اعطای مشروعیت به القاعده

بحران اسرائیل و غزه علاوه بر غوطه ور ساختن دوباره خاورمیانه در آشفتگی، منجر به این شده است که نهادها در سراسر جهان به دنبال بهره برداری از تنش های محسوس باشند و حتی برخی از جوانان آمریکایی را به ارزیابی مجدد اظهارات گذشته القاعده در مورد فلسطین واداشته است. در عین حال، القاعده به عنوان یک گروه جهادی جهانی با پناه بردن به افغانستان در زمان طالبان، نشانه‌های نگران کننده‌ای از احیای خود را نشان می‌دهد.

رژیم کنونی طالبان رابطه همزیستی خود را با بقایای القاعده تجدید کرده است. و اگرچه بازگشت جهانی آنها قریب الوقوع نیست، اما باید به خاطر داشت که گروه تروریستی به انتخاب خود در حال فروپاشی است. بر اساس این ترتیب، القاعده موافقت کرده است که فعلاً از انظار پنهان بمانند تا به وجهه بین المللی طالبان در پایبندی به وعده خود برای جلوگیری از استفاده سازمان های افراطی از افغانستان به عنوان پناهگاه امن کمک کند. با این حال، القاعده کشور تحت کنترل طالبان را دقیقاً به عنوان پایگاهی می‌داند که در آن می‌توانند دوباره رشد کرده و گسترش یابند.

کسانی که برای به رسمیت شناختن طالبان لابی می کنند و معتقد بودند که تغییر کرده اند اکنون به اشتباهات خود اعتراف می کنند. این افراد ادعا می کنند که امنیت در افغانستان در زمان طالبان افزایش یافته است، به نظر می رسد این واقعیت را فراموش کرده و یا نادیده می گیرند که خود طالبان قبل از به دست گرفتن قدرت، بزرگترین تهدید برای افغانستان بودند. آنها استدلال می کنند که طالبان تولید تریاک را متوقف کرده است، اما به نظر می رسد از این واقعیت غافل هستند که این به دلیل تنوع این گروه به متامفتامین ها است. آنها اصرار دارند که طالبان متعهد به بازسازی کشور است و تعامل با این گروه به تعدیل آنها در مواردی مانند زن ستیزی مورد تایید دولت و پناه دادن به تروریست ها کمک می کند. حتی این تصور وجود دارد که بعید است القاعده در افغانستان بازسازی شود. اما واقعیت های زمینی خلاف این را ثابت می کند.

در طول دو دهه گذشته، القاعده مجبور بوده است وظایف دوگانه مشروعیت‌سازی و بسیج مردمی را با اهداف اغلب متناقض حفظ یک سازمان انحصاری که با نظم و انضباط سخت، عضویت محدود و خلوص اعتقادی مشخص می‌شود، متعادل کند. با این حال، با بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان، القاعده اکنون این فرصت را دارد که با دستیابی به یکپارچگی سیاسی با طالبان، در کنار مبارزه مسلحانه برای جهاد جهانی، این مسائل را با یکدیگر آشتی دهد. این رویکرد را می توان به طور خاص در یک مرد جستجو کرد: ایمن الظواهری، رهبر اخیر القاعده، داکتر مصری.

این استراتژی پاسخی به سه عاملی است که اثربخشی القاعده را محدود می‌کند، (در حالی که این گروه در طول جنگ با تروریسم در پاکستان پنهان شده بود): ناهماهنگی ساختاری به دلیل از دست دادن رهبرانش در عملیات‌های ضد تروریسم ایالات متحده، رقابت ایدئولوژیک با داعش برای کنترل روایت جهادی جهانی و مشکل مشروعیت با نسل های نوظهور افراط گرایان. این در حالیست که تغییر به سمت ادغام بیشتر در درون طالبان، همانطور که توسط خود الظواهری بیان شده است، با هدف اجتناب از انشعابات احتمالی به عنوان بخشی از یک تحول سازمانی فراگیر انجام می شود و القاعده را از عملیات ضد تروریسم آینده دور نگه می دارد.

الظواهری پس از به دست گرفتن رهبری القاعده پس از مرگ بن لادن در سال 2011، ابتدا ایدئولوژی را با تاکتیک‌ها مرتبط کرد و هویت این سازمان را به عنوان یک جنبش خشونت‌آمیز که وظیفه سرنگونی انقلابی رژیم‌ها در سراسر جهان اسلام را برعهده دارد، تکرار کرد. با گذشت زمان، ضرورت زنده ماندن و مرتبط ماندن، الظواهری را مجبور کرد تا در ایدئولوژی القاعده تجدید نظر کند یا خطر تقسیم و تجزیه را به جان بخرد.

در سپتامبر 2013، الظواهری رهنمودهای اصلی خود را برای فعالیت های جهادی صادر کرد که در آن بر نیاز به انضباط شخصی تأکید داشت. وی خاطرنشان کرد که استراتژی القاعده “یک استراتژی طولانی است و جهاد به پایگاه های امن نیاز دارد” و افزود: “اگر ما مجبور به جنگ با [رژیم های محلی] هستیم، پس باید واضح سازیم که مبارزه ما علیه آنها بخشی از مقاومت ما در برابر یورش صلیبیون است.» اگرچه الظواهری از غرب به عنوان اولین هدف اولویت دار یاد کرد، اما او همچنین می دانست که اجرای یک استراتژی محلی پیچیده تر به توسعه بلندمدت القاعده کمک می کند و فضای عملیاتی را تضمین میسازد که آنها بتوانند در آن فعالیت و رشد کنند. به عبارت دیگر، القاعده به متحدان محلی نیاز داشت که می توانستند برای حفاظت به آنها تکیه کنند – مانند طالبان.

خروج فاجعه بار نیروهای غربی از افغانستان و تسلط فوری طالبان پس از آن، القاعده را قادر ساخت تا به انتظارات مهم الظواهری که تعیین کرده بود، پاسخ دهد – یعنی اینکه این گروه تروریستی و وابستگان آن می توانند از “جنگ های طولانی” با ایالات متحده جان سالم به در ببرند و اعتماد به نفس عجیبی به سایر گروه های تروریستی در مقابله با غربی ها ایجاد کرد.

بر اساس گزارش ماه جون 2023 سازمان ملل متحد، رهبران ارشد القاعده در افغانستان عمدتاً در کابل، کنر، قندهار و هلمند مستقر هستند و تعداد آنها به ده ها تن می رسد. از نظر سربازان پیاده، حدود 400 جنگجوی القاعده در افغانستان و تا 2000 نفر با بستگان شان حضور دارند. این شبکه‌ها در بخش‌های جنوبی، میانی و شرقی کشور فعالیت می‌کنند و با حفظ مشخصاتشان، تلاش می‌کنند تا حد امکان ارتباطات خود را محدود سازند تا از نظارت آژانس‌های بین‌المللی ضد تروریسم دور بمانند. القاعده همچنین خانه های امنی را در کابل، هلمند، فراه و هرات ایجاد کرده است که در آنجا یک دستگاه رسانه ای جدید القاعده راه اندازی شده است.

همان گزارش ملل متحد می گوید که سایت های آموزشی القاعده در هلمند، زابل و ننگرهار ایجاد شده و شرق افغانستان به ویژه ولایات نورستان و کنر نیز میزبان اردوگاه های القاعده است که یکی از آنها به طور خاص به آموزش بمب گذاران انتحاری اختصاص دارند همچنین ده ها جنگجوی تروریست خارجی (FTF) از خاورمیانه و شمال آفریقا تا کنون به این مکان ها رسیده اند.

ایجاد چنین تأسیساتی یکی از اهداف اصلی القاعده در حال حاضر است، زیرا این گروه در حال حاضر در مرحله بازسازی می باشد. اهداف دیگر آنها ایجاد قابلیت عملیاتی، جلب و بسیج نیرو؛ برقراری ارتباط با متحدان و وابستگان؛ و ایجاد پایه های حمایتی می باشد. علاوه بر طالبان افغانستان، القاعده توسط القاعده در شبه قاره هند (AQIS) که عمدتاً از جهادگران پاکستانی تشکیل شده است، حمایت می شود. جنگجویان القاعده در ولایات قندهار، هلمند، هرات، فراه و نیمروز مستقر هستند.

همانطور که الظواهری پیش بینی کرد، ایجاد زیرساخت ها و پرسنل القاعده در افغانستان برای ارائه امنیت و اتصال به گروه تروریستی طراحی شده است. رهبران ارشد عمدتاً در نزدیکی مرز با پاکستان قرار دارند تا اطمینان حاصل کنند که می توانند بدون موانع حرکت کنند. مکان‌های اردوگاه‌های آموزشی و خانه‌های امن در امتداد مرزهای جنوب غربی پاکستان و ایران عایق بیشتر در برابر عملیات‌های ضد تروریستی و همچنین دروازه‌ای به خاورمیانه است. کابل پس از آن به‌عنوان چارچوب اصلی که این بخش‌های تشکیل‌دهنده را گرد هم می‌آورد، با تمام این فعالیت‌ها تحت حمایت رژیم طالبان انجام می‌شود.

ماهیت بوروکراتیک القاعده به این معنی است که لایه‌های مسئولیت‌های اداری و رویه‌های عملیاتی استاندارد آن، کار هم‌زمان با رژیم طالبان را یکپارچه‌تر کرده است. اعضای القاعده با حمایت شبکه حقانی، به دنبال استخدام در نهادهای مجری قانون و اداره دولتی طالبان برای محافظت و نظارت بر هسته های آنها در سراسر افغانستان هستند. در مقابل، اعضای القاعده برای نشان دادن وفاداری خود، حمایت و پشتیبانی خود را به شخصیت های ارشد طالبان ارائه کرده اند.

نمونه ای از این پویایی وابسته در عمل شامل تاج میر جواد، یک فرمانده ارشد طالبان و عضو شبکه حقانی است. او همچنین یکی از رهبران سابق شبکه کابل بود، گروهی متشکل از عناصر طالبان و القاعده که حملات انتحاری را علیه ایالات متحده و دیگر نیروهای ائتلاف هماهنگ می‌کردند. جواد اکنون معاون اداره کل استخبارات طالبان است که اداره آن که بر تمامی نیروهای تروریستی خارجی در افغانستان نظارت دارد، بر فعالیت های القاعده در داخل کشور نیز نظارت دارد.

قاری احسان الله بریال و حافظ محمد آقا حکیم والیان طالبان کاپیسا و نورستان نیز به ترتیب با القاعده ارتباط دارند. گفته می شود که بریال در کنار تاج میر جواد از رهبران ارشد شبکه کابل بوده است. حکیم ارتباط نزدیکی با قاری ذاکر دارد که مسئول عملیات انتحاری شبکه حقانی و همچنین واحد نیروهای ویژه طالبان به نام قول اردوی بدری 313 بود که با کمک القاعده ایجاد شد.

طالبان ماهانه به اعضای القاعده کمک های رفاهی می دهد که برخی از آنها برای وابستگانی مانند القاعده شعبه هند، سرازیر می شود. کتابچه های آموزشی القاعده در تأسیسات وزارت دفاع طالبان که مدیر آموزش آن یکی از اعضای القاعده است، استفاده می شود. سراج الدین حقانی، وزیر سرپرست وزارت داخله، روابط عمیقی با القاعده دارد و بر همین اساس، دفتر وی اسناد هویتی را به اعضای القاعده در سراسر افغانستان تحویل می دهد. هیبت الله آخوندزاده، رهبر طالبان، خواستار ادامه حفاظت از اعضای القاعده شده است.

ابتدا در زمان بن لادن و سپس الظواهری، القاعده به طالبان و شبکه حقانی کمک کرد تا یک پایگاه مقاومت مستحکم در پاکستان علیه نیروهای ایالات متحده و متحدانش ایجاد کنند، که منجر به تجدید حیات طالبان شد. الظواهری همچنین با شبکه حقانی برای کمک به آنها در تحکیم قدرت خود در افغانستان بر دیگر گروه های طالبان همکاری نمود. این ادعا که تمایز واضحی بین طالبان، القاعده و داعش خراسان نیز وجود دارد، نه تنها قابل بحث است، بلکه درک عمیقاً ناقصی را آشکار می کند، زیرا شبکه حقانی به عنوان پل ارتباطی بین این گروه ها عمل می کند.

یکی از میراث الظواهری، توسعه و تقویت این روابط حیاتی بود تا اطمینان حاصل شود که القاعده باقی بماند. با نشان دادن صبر استراتژیک، القاعده با ایجاد تنوع در حکومت اولیه اش، که برای ایجاد ریشه‌های عمیق‌تر در جامعه افغانستان، برای جلب حمایت طالبان و انجام عملیات ها بدون خطر و بدون نگرانی از خیانت یا اخراج، طراحی شده است، با موفقیت خود را در درون طالبان تثبیت کرد. القاعده همچنان یک ارتش مخفی در افغانستان است، اما بر اساس طرحی که الظواهری ترسیم نموده همچنین اکنون نیز یک عنصر کلیدی از زیرساخت های سیاسی طالبان می باشد

القاعده چه عملیاتی و چه به صورت آرمان گرایانه ، این باور را حفظ می‌کند که یک جلودار خود انتصابی جنبش جهادی جهانی است که اقداماتش منجر به حذف حاکمان مرتد از خاورمیانه و شمال آفریقا خواهد شد. تا زمانی که افغانستان تحت حاکمیت طالبان باقی بماند، القاعده قادر خواهد بود نسل جدیدی از نیروهای تروریستی جهادی را شکوفا و پرورش دهد.

برخی تهدیدی را که القاعده امروز ایجاد می کند دست کم گرفته اند. برخی دیگر از درک میزان نفوذی که القاعده در دولت طالبان در سطوح محلی و ملی به دست آورده است، ناتوان هستند. القاعده به لطف حمایت و پشتیبانی طالبان، به دقت در حال تنظیم مجدد، استخدام، آموزش و شبکه سازی – هم با رژیم در افغانستان و هم با دیگر شاخه های منطقه ای است. این که معتقد باشیم القاعده در افغانستان ریشه کن شده است، فعلا زود است به طوری که روسای جمهور امریکا مدعی هستند که بر این گروه پیروز شده اند.

سرود دلفریب وافسونگرانه در مورد به رسمیت شناختن طالبان، مواضع اساسی آنها را در قبال القاعده تغییر نخواهد داد، القاعده هم اکنون می تواند از تنش ها در جهان اسلام با توجه به بحران کنونی در خاورمیانه سوء استفاده کند. اعطای مشروعیت به رژیم می‌تواند منجر به سناریوهای آینده شود که در آن مقامات خارجی خود را دریافت یک گارد افتخاری طالبان با جنگجویان القاعده که بخشی از این گروه را تشکیل می‌دهند، می‌یابند. دیپلمات ها حتی ممکن است در جلسات با طالبان شرکت کنند، در حالی که اعضای القاعده به عنوان کاتب و نویسندگان خدمت می کنند. کسانی که از به رسمیت شناختن دفاع می کنند باید در نظر بگیرند که آیا مایل به پذیرش این واقعیت نگران کننده هستند یا خیر.

جئوپالیتکال مانیتور

 

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
من متن سخنرانی هشدار دهنده طولانی نتانیاهو را خواندم. من دقیقا غرور جورج بوش را هنگام حمله به افغانستان در سال 2001 در آن دیدم. نتانیاهو تهدید کرده است که غزه را نابود خواهد کرد و به کسی رحم نخواهد کرد. او به قدرت خودش مغرور بود، که ادعای خدایی نکند، همین شروع سقوطش هست تصمیم نابودی را پروردگار می...
میراث تلخ 20 سال اشغال نظامی امریکا در افغانستان، گروه‌هایی از مردان، زنان و کودکان معتاد است که در کنار جاده‌های غبارآلود، زیر پل‌ها و در کناره‌ رودخانه های آلوده کابل خوابیده‌اند. ملموس ترین هدیه 20 سال حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان چیزی جز فقر، میلیون ها معتاد و انزوای کشور نیست.
من بار دیگر پیش حاکمان فعلی دست نیاز دراز میکنم تا نفرت را از طریق برادری از بین ببرند. دشمنان قسم خورده افغانستان شبانه روز در اینجا تنفر را بیشتر می کنند. پاکستان در اسلام آباد یک استودیو به افغانستان انترنشنال داده است و تلویزیون نامبرده فقط بر طبل جنگ های داخلی می کوبد. شرایط را درک کنید
امریکا با ائتلاف جهانی به بدماشی کامل به بهانه ۹/۱۱ بر ملتی اتهام ویران کردن برج های نیورک وارد کرد؛ که از شدت فقط توان رفتن به بازار قریه خود را نداشت. بوش متکبر با زور خود بدون شنیدن استدلال حمله کرد. اما با پایان حمله با چنان عجله ای فرار کرد که عامل خنده تمام رقباء شد.
13 سال پیش در چنین روزی، جولیان آسانژ ویدئویی را منتشر کرد که نشان می‌داد نیروهای آمریکایی به سوی غیرنظامیان عراقی از جمله کودکان شلیک می‌کنند. اکنون او به دلیل انتشار آن با 175 سال زندان مواجه است.  
از ویتنام گرفته تا عراق، میلیون‌ها نفر در جنگ‌هایی که توسط سیاستمداران آغاز شده کشته شده‌اند. امروز لایحه‌ای را به تصویب رساندم که بر اساس آن پارلمان باید در این مورد پاسخگو باشد و اطمینان حاصل شود که هیچ سیاستمداری نمی‌تواند استرالیایی‌ها را دوباره به جنگ‌های نامشروع بفرستد. گروه های اصلی حاضر به پاسخگویی نشدند.
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x