جنرال عبدالرشید دوستم، رهبر حزب جنبش، که در حال حاضر از ترس مظالم خود از کشور فرار کرده و در خارج زندگی میکند، نشستها و گردهماییهای سیاسی او اغلب حول شعارهای تبلیغاتی و هشدارها میچرخد. دوستم جنرالی است که رتبههای بلند نظامی و ثروت خود را از طریق ظلمهای تاریخی، خودفروشی و کشتار مردم به دست آورده است.
او در سخنرانی عید خود به رهبران حکومت سرپرست هشدار داد که جنایت بزرگ دشت لیلی را تکرار خواهد کرد. به گفته او تمام راههای خروجی از شمال تحت کنترل مخالفان حکومت سرپرست است. این سخنان در حالی بیان میشود که در سراسر کشور هیچگونه فعالیتی از سوی گروههای مسلح و سیاسی مخالف وجود ندارد، نه بر یک وجب خاک حاکمیت دارند و نه آنقدر در میان مردم نفوذ دارند که بتوانند مقاومتی ایجاد کنند.
در برابر هشدار به تکرار جنایت بزرگ و نابخشودنی دشت لیلی، شماری از مقامات سابق، سیاسیون و فعالان جمهوریت سرنگونشده نیز واکنش نشان دادهاند، آنها حادثه دشت لیلی را جنایت خوانده و خواستار محاکمه شدهاند. برخی دیگر دوستم را سرزنش کرده و او را یک مارشال فراری خطاب کردهاند، این فعالان همچنین دوستم را قاتل نامیدهاند. از سوی دیگر متعصبان قومی طرفدار دوستم این هشدار او را ستوده، به آن رنگ قومی داده و در مورد آن نظرات نفرتپراکن مختلفی ابراز کردهاند.
دوستم که در دوران جمهوریت سرنگونشده لقب خیالی مارشالی به او داده شد، در زمانهای مختلف در چهرههای گوناگون ظاهر شده است. زمانی که دوستم از کارگری وارد عرصه سیاست شد، ابتدا کمونیست شد و به ساز روسها میرقصید. وقتی اتحاد شوروی در افغانستان شکست خورد و نظام داکتر نجیبالله سرنگون شد، با ائتلاف شمال همراه شد و علیه حزب اسلامی جنگید. همین جنرال وحشیصفت ابتدا توسط داکتر نجیب مطرح شد و به عنوان منشی جوزجان انتخاب گردید، اما بعداً در هنگام فرار نجیب خانواده او را از میدانهوایی بازگرداند.
در سال ۱۳۸۰ هـ . ش جنایت بزرگ دشت لیلی به نام همین جنرال خونخوار ثبت شد. در جریان این جنایت او حدود سه هزار اسیر جنگی و برخی از غیرنظامیان پشتون را دستگیر کرد، سپس آنها را زنده در زمین دفن نمود و با لودر بر رویشان خاک ریخت. این جنرال بیسواد در طول جنگهای داخلی و دوره بیست ساله جمهوریت، وحشتهای بسیار دیگری نیز مرتکب شد. او در هزاران قتل، باجگیری، دزدی، غارت، تجاوز جنسی و سایر جنایات جنگی دست داشت و در عیاشی و خوشگذرانی نیز سابقه طولانی دارد. همچنین ملیشههایش به قتل، دزدی، غارت، تجاوز جنسی و اعمال زشت شهرت دارند.
دوستم جنایت دشت لیلی را برای خوشنودی سی آی ای و اربابان خارجیاش انجام داد که پس از فروپاشی بلاک شوروی با آنها روابط مستحکمی برقرار کرده بود. امروز که در نتیجه فداکاریهای ملت مؤمن و مجاهد، نظام مورد پسند آنها بر کشور حاکم شده، دوستم در برابر آن موضعگیری میکند؛ در حالی که در حال حاضر به جز چند فعال جیرهخوار در رسانههای اجتماعی، هیچ نفوذی در میان مردم ندارد. مردم شمال و جنوب از او بیزارند و به او به چشم یک جنایتکار مینگرند. دوستم باید دیگر با احساسات ملت افغان بازی نکند، بر زخمهایشان نمک نپاشد و در خارج مانند یک شهروند عادی زندگی کند؛ نه سالهای ۱۳۸۰ است، نه ملت همان ملت خفته است، نه اربابان دوستم از او حمایت میکنند و نه لشکری با دوستم باقی مانده است.
مطلبی از صدای هندوکش