کشته شدن ایمن الظواهری در کابل، تراز طالبان را از بین برده است. یا حداقل وزیر دفاع طالبان، تمایلی به کنار آمدن با واقعیت ناراحت کننده و پیامدهای شوم آن برای رژیم نوپای طالبان ندارد.
حضور الظواهری در یک خانه در کابل یک کیفرخواست اهانت آمیز برای طالبان است که در توافق دوحه متعهد شده اند که تروریست ها را در خاک افغانستان پناه نخواهند داد.
به همین دلیل، ملا یعقوب همچنان تکذیب می کند که مردی که توسط یک آمریکایی ها هدف قرار گرفته، ظواهری بوده است. اما طالبان آشکارا از اولین حمله هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده، ناراحت هستند.
یک ماه پس از این حمله، وزیر دفاع طالبان علنا پاکستان را متهم کرد که به ایالات متحده اجازه داده از حریم هوایی این کشور برای عملیات ضد تروریستی در افغانستان استفاده کند. اما شواهد تأییدکننده ای برای آن ندارند. این اتهام فرضی، موجب سرزنش خشم آلود اسلام آباد شد.
سخنگوی وزارت امور خارجه گفت: «در غیاب هیچ مدرکی وجود ندارد، همانطور که توسط خود وزیر افغانستان اعتراف شده، چنین ادعاهای گمان و حدسی بسیار تاسف بار است و هنجارهای رفتار دیپلماتیک مسئولانه را زیر پا می گذارد.» وی در عین حال از مقامات موقت افغانستان خواست تا به تعهدات بین المللی خود مبنی بر عدم استفاده از خاک افغانستان برای تروریسم علیه هیچ کشوری عمل کنند.
«ادعاهای حدسی و فرضی» یعقوب تعجب آور بود اما جدید نبود. پاکستان همیشه مورد علاقه حاکمان افغانستان بوده است، خواه غنی، عبدالله، کرزی و یا اکنون یعقوب. آنها به راحتی پاکستان را به خاطر همه مشکلات در افغانستان سرزنش می کنند تا شکست خود را در ایجاد ثبات در کشور بی ثبات خود بپوشانند.
اما چرا یعقوب این کار را می کند؟ ممکن است چندین عوامل تحریک کننده وجود داشته باشد.
اولاً، یعقوب، پسر ارشد ملا محمد عمر، ممکن است به دلیل تمایل او برای اثبات خود به عنوان وارث آشکار بنیانگذار جنبش طالبان تحریک شده باشد. اما منابع طالبان می گویند که شجره نامه تنها چیزی است که او می تواند به آن ببالد، زیرا او کاریزمای پدرش را ندارد. با این حال، جاه طلبی های یعقوب حد و مرزی ندارد.
اما او میداند که حقانیهای قدرتمند همچنان بر ایدئولوگهایی مانند او سایه خواهند انداخت. به همین دلیل یعقوب روی وجهه خود در بین فرماندهان میدانی بسیار کار کرد، لذا رهبری او را می پذیرند.
ثانیاً، گمان می رود که یعقوب با دولت قبلی و آژانس جاسوسی افغانستان، ریاست امنیت ملی، ارتباط داشته باشد. و شاید به همین دلیل است که او به 82 درصد از کارمندان امنیت ملی اجازه داده است در بخش های مختلف سازمان جدید به کار بازگردند. امنیت ملی و حاکمان قبلی افغانستان که مورد حمایت ایالات متحده بودند، به شدت با پاکستان دشمنی داشتند.
ثالثاً، یعقوب میخواهد نفوذ دفتر دوحه طالبان را که در طول مذاکرات طولانی با ایالات متحده در کانون توجه رسانههای بینالمللی قرار داشت، خنثی کند. ملا عبدالغنی برادر مذاکره کننده اصلی بود که سرانجام در 29 فبروری 2020 با ایالات متحده به توافق رسید که بعداً راه را برای خروج نیروهای خارجی از افغانستان هموار کرد. منابع طالبان می گویند که یعقوب قصد داشت در عوض جای دادن عناصر سیاسی توسط برادر، عناصر نظامی را وارد کابینه کند. یعقوب علناً گفته است که کسانی که در دوحه زندگی تجملی دارند نمی توانند شرایطی را به کسانی که در جهاد نظامی علیه نیروهای اشغالگر به رهبری ایالات متحده می جنگند دیکته کنند.
رابعا، طالبان گروهی همگن یا یکپارچه نیستند. آنها در هدف خود یعنی استقرار یک نظام حکومتی مبتنی بر شریعت متحد هستند، اما مملو از اصطکاک های قومی، جناحی و ایدئولوژیک است. جنگ قدرت داخلی بین شبکه حقانی و جناح قندهاری دیگر مخفی نیست.
بالاخره یعقوب وزیر دفاع موقت است و امنیت کشور بر عهده اوست. او بارها به امنیت «100 درصد» افتخار کرده بود، اما افزایش حملات مرگبار داعش ممکن است او را ناراحت کند زیرا او نتوانسته امنیت کابل را تامین کند، چه رسد به کل کشور. قتل ظواهری در منطقه ای که مقامات بلندپایه طالبان در آن ساکن هستند ادعای امنیت 100 درصدی وی را برملا کرد.
ملا یعقوب تلاش کرد تا سرزنش را به گردن پاکستان بیندازد بدون اینکه بداند آنچه که او ادعا می کند چگونه می تواند به نفع پاکستان باشد که در حال حاضر با بحران اقتصادی تضعیف کننده و بی ثباتی سیاسی گرفتار شده است.