مثلث وحشت، فقر و جهل چه فائده ای برای طالبان دارد؟

در علوم سیاسی اصطلاح توتالیتاریسم برای توصیف حکومت‌هایی به‌ کار برده می‌شود که بر تمام ساحت‌های زنده‌گی ـ چه فرهنگی، چه اقتصادی، چه عمومی و چه خصوصی ـ انسان‌های تحت قلمرو‌شان نظارت و دخالت تمام می‌کنند و براساس ابزارهایی که در دست دارند، جریان زنده‌گی انسان‌های تحت حاکمیت‌شان را براساس نظم و قوانین دلخواه‌شان تغییر می‌دهند. بر حریم خصوصی انسان‌ها تجاوز می‌کنند و مرز بین حوزه‌ عمومی و خصوصی را برمی‌دارند. حکومت‌های توتالیتر واجد مشخصاتی‌اند که از یک‌ سو ماهیت‌ این حکومت‌ها را نشان می‌دهد و از سوی دیگر به‌مثابه‌ ابزاهایی‌ است که جهت تداوم قدرت‌شان بسیار کاربرد دارد.

ایجاد ترور و وحشت، وجود ایدیولوژی فراگیر، دستگاه پولیسی قدرت‌مند، پروپاگندای سیاسی، دشمن‌تراشی، مخالفت با آزادی اقتصادی، کیش شخصیت، سلطه بر حریم خصوصی، همگون‌سازی فرهنگی، حفظ قدرت به هر قیمتی، کنترل شدید رسانه‌ها، سرکوب بی‌محابای مخالفان سیاسی و موارد دیگر از جمله ویژه‌گی‌های عمده‌ حکومت‌های توتالیتر است. با درنظرداشت این موارد، حکومت طالبان نیز حکومت توتالیتر است و همان ویژه‌گی‌هایی را دارد که تمام حکومت‌های توتالیتر داشتند و دارند.

وحشت: هانا آرنت، یکی از مهم‌ترین متفکران سیاسی سده‌ بیستم، ترور و ایجاد وحشت را اصل‌ رهنمای حکومت‌های توتالیتر می‌داند و بین ترس و وحشت تفاوت قایل می‌شود. ترس عمودی است، در حالی ‌که وحشت هم عمودی است و هم افقی. یعنی در حکومت‌های توتالیتر، مردم هم از حاکم می‌ترسند و هم از هم‌دیگر. رژیم طالبان نیز ترور و ایجاد وحشت را اصل‌ رهنمای حکومت‌ورزی‌اش قرار داده و با استفاده از این ابزار مخوف، در پی تحکیم و حفظ سلطه‌ قومی ـ مذهبی‌اش است. در طول یک سال گذشته، صدها تن را به بهانه‌های مختلف با بی‌رحمی‌ تمام کشته‌ است.

طالبان با وحشت‌آفرینی بیش‌ از پیش مردم را وادار به پیروی بی‌چون‌وچرا از نظم دلخواه‌شان می‌کنند و با استخدام اعضای دستگاه پولیسی خود (استخبارات طالبان) از میان مردم عادی و گسترش آن در نقاط مختلف شهرها و نیز با استفاده از ابروزارت امر به ‌معروف و نهی از منکر و نفوذش در مساجد، عبادتگاه‌ها و حتا مکاتب و دانشگاه‌ها، وحشت را افقی نیز تکثر می‌کنند. اکنون دیگر مردم صرفاً از رژیم طالبان نمی‌ترسند، بلکه از هم‌دیگر نیز می‌ترسند.

فقر: پس از گذشت یک ‌سال از سلطه‌ طالبان، یکی از دستاوردهای عمده‌ این رژیم، فقر ۹۷ درصدی و گرسنه‌گی جمعی است. فقر و گرسنه‌گی جمعی‌ای که حتا گوی سبقت را از فقیرترین کشورهای جهان مثل اتیوپی، سودان جنوبی و غیره ربوده و عملاً به گرسنه‌ترین کشور ممکن جهان تبدیل شده ‌است. اما همین فقر مفرط و گرسنه‌گی جمعی، به ‌همان اندازه که زنده‌گی مردم را در لبه‌ پرتگاه قرار می‌دهد، برای تحکیم و حفظ قدرت طالبان کارگر واقع می‌شود. به ‌عبارت دیگر، فقر مفرط اگر برای مردم تهدیدی عظیم است، برای رژیم‌های تمامیت‌خواه و سرکوبگر، فرصتی عظیم است.

جهل: گروه طالبان مانند گروه‌های بنیادگرای اسلامی دیگر، همان‌گونه که اولیویه روآ می‌گوید، گروه‌هی است با جهل مقدس که با فرهنگ و ارزش‌های جامعه‌ای که در آن ظهور یافته، بیگانه‌ است و با آن‌ سر ستیز دارد. طالبان خود را بی‌نیاز از دانایی و معرفت می‌دانند؛ چراکه معرفت و دانایی نقطه‌ مقابل عصبیت است و باعث زوال آن می‌شود. اما جهل مقدس و بی‌نیاز دانستن خود از دانایی، صرفاً موضوع خود طالبان نیست، بلکه رژیم تمامیت‌خواه این گروه، جهل و نادانی را برای مردم نیز می‌خواهد. بی‌جهت نیست که در ستیز تمام‌عیار با علوم مدرن، تفکر، آگاهی و دانایی قرار دارد و از همین‌ خاطر است که در پی گسترش جهل در سطوح مختلف اجتماعی است.
(۸صبح)    

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x