محمد عمر معروف به دیوار شکن و حاجی فتح، افراد مسلح غیرمسئول نظام جمهوریت و تحت حمایت آمریکا چه کسانی بودند؟

ماه ها پس از گذشت چندین نشست، جنگجوی طالب در میان مهمانخانه ای که ویران شده بود، حالت خوابیده قرار داشت. در بیرون از مهمانخانه آقای عمر، رهبر گروه های مسلح غیرمسئول در امتداد جاده ای در حال قدم زدن بود.

به گفته یکی از شاهدان واقعه، نیروهای عمر زمانیکه در حال آماده ساختن راکت هایش برای فیر کردن بودند، او بالای نیروی طالب که در مهمانخانه پنهان شده بود، فریاد زد: «بیرون بیا، من دیوار شکن هستم»

پس از لحظاتی نیروهای عمر بدون هدف گذاری دقیقی، راکت ها را بالای نیروی طالب انداخت کردند اما نتیجه چه شد؟ ایجاد رعب و وحشت میان مردم محل و ویرانی خانه های آنها.

در نهایت آقای عمر با افرادش عقب نشینی کردند از ترس اینکه مبادا طالبان نیروهای کمکی خود را به محل ارسال کنند. اما ساکنان محل گزارش دادند که عمر همراه با گروه همراهش در هنگام عقب نشینی بالای دکان های منطقه حمله و آنها را غارت کردند. این گونه اقدامات بود که مردم محل از عمر و گروه های تحت امرش متنفر شده بودند.

عملیات عمر جز ویرانی و بدبختی برای زندگی مردم، چیز دیگری نداشت.

در یکی دیگر از ماموریت های عمر، در یکی از ولسوالی ها، او انچان به صورت بی پرواگونه و گستاخانه از مردم محل دزدی می کرد که همین عملکرد او باعث شد تا مردم محل به طالبان روی آورند.

نیویورک تایمز می نویسد که آقای عمر که دهه ها قبل برای اولین بار علیه روس ها اسلحه به دست گرفته بود، از قدرت خود برای گرفتن انتقام از دشمنان خود در جنگ های گذشته و دهه های گذشته استفاده کرد.

ایالات متحده از فاجعه ای که در قندوز رخ داده بود، می دانست. پیامی از سفارت ایالات متحده در نوامبر 2009 بر اهمیت کنترل شبه نظامیان تاکید می کرد، منتشر شد. در این پیام اشاره شده است که اگر شبه نظامیان (عمر و گروه تحت امرش) به حال خود رها شوند، می توانند «افغانستان را تقسیم و جرقه خشونت های بیشتری را برانگیزاند.»

دو ماه بعد، این نگرانی از سوی آمریکا تائید شد: «حکومت افغانستان هیچ قدرتی بر شبه‌نظامیان نداشت، شبه‌نظامیان با یکدیگر می‌جنگیدند و مردم محلی را مجبور می‌کردند تا به آنها مالیات غیرقانونی بپردازند.»

در سال 2013، چهار سال پس از کمک به تسلیح نیروهایی مانند دیوار شکن در قندوز، ایالات متحده شمال را ترک گفته و کنترل امنیت و شبه نظامیان را به دولت افغانستان سپرد.

متاسفانه پس از این موضوع، فرماندهان جدید حتی بدتر از آقای عمر روی کار امدند که قریه ها را با خاک یکسان و خانواده ها را قتل عام کردند و همچنین با یکدیگر بر سر مناطق یا موضوعات بی ارزش جنگیدند.

تایمز با ده‌ها خانواده صحبت کرده که عزیزانشان را به خاطر فرماندهان گروه های شبه نظامی از دست داده بودند، کشتارهایی که آمار آن به صدها نفر رسیده است.

افراد مصاحبه شوند عنوان کرده اند که در آن زمان موضوعی به نام سربازی اجباری رایج شده بود. مردان به دلیل امتناع از پیوستن به این یا آن گروه شبه نظامی کشته شدند. یا کسانی که به جرم همکاری با طالبان متهم شده بودند و یا از پرداخت مالیات اجتناب می ورزیدند، زندانی و مورد شکنجه قرار می گرفتند.

محمد فرید، یکی از دکانداران محل به دلیل امتناع از پرداخت پول به آقای عمر زندانی شده است، او گفت: «شبه نظامیان به هر کسی که دوست نداشتند برچسب «طالبان» می زدند و سپس آنقدر از آنها سوء استفاده می کردند که چاره ای جز پیوستن به طالبان نداشتند. این یک پروژه امریکایی بود و پیوستن به طالبان گزینه بهتری برای ما بود.»

شاهد محمد از خیاطان شهر قندوز به تایمز گزارش داد که بیش از یک سال لت و کوب و بدرفتاری را تحمل کرده تا اینکه سرانجام در سال 2013 دکان خود را فروخت، خانواده اش را به ولسوالی دیگر انتقال داد و به طالبان پیوست. شش سال بعد او قطعه ای را رهبر کرد که متمرکز بر مبارزه با شبه نظامیان شهر خان آباد بود.

این در حالی بود رئیس‌جمهور اشرف غنی در سال 2014 زمانیکه قدرت را بدست گرفت، متوجه این موضوع شد که قدرت شه نظامیان افزایش یافته است. وی با صدای بلند وعده سپرد که با تحت کنترل درآوردن افرادی مانند دیوار شکن، امنیت قندوز را تامین خواهد کرد اما تلاش ها فاجعه آمیز بود.

مقامات پیشین حکومت افغانستان گفتند که برخی از شبه نظامیان که اکنون در ملاء عام مورد توهین قرار گرفته اند، به شدت به دولت فشار آوردند. حتی برخی از شبه‌نظامیان طرف خود را تغییر داده و به نیروهای طالبان پیوستند.

به گفته مقامات طالبان و مقامات پیشین افغانستان، فرماندهان طالبان با استفاده از موقعیت، شروع به تماس مخفیانه با رهبران شبه نظامیان کردند و با ابراز بی اعتمادی به آنها گفتند که دولت آنها را به عنوان یک دشمن می بیند.

تاکتیک روانی جواب داد. برخی از شبه نظامیان از جنگ برای دولت دست کشیدند، در حالی که برخی دیگر به درگیری با یکدیگر ادامه دادند و میدان جنگ را برای طالبان پاکسازی کردند.

حشمت الله زلمی، از فرماندهان طالب در قندوز گفت: «ایجا شکاف بین شبه نظامیان برای ما حیاتی بود.»

ظرف یک سال پس از تهدید آقای غنی برای محدود سازی شبه نظامیان، ولایت قندوز در آستانه سقوط قرار گرفت.

اما آقای غنی مسیر دیگری را در پیش گرفت. به گفته یک مقام پیشین دولتی، حکومت به طور پنهانی بیش از یکصد هزار دالر امریکایی را برای جلوگیری از تسلط طالبان بر شهر قندوز، دیوار شکن و سایر افراد مانند او را ماهانه کمک می کرد.

اما مثل اینکه خیلی دیر شده بود و طالبان توانستند شهر را تحت تصرف خود در آورند و شبه نظامیان از منطقه گریخته بودند.

حکومت افغانستان به دور از درس آموزی از استراتژی های شکست خورده شبه نظامیان، قدرت خود را دوچندان کرد. حکومت آقای غنی برای ایجاد نظم، به مردی روی آورد که حتی از دیوار شکن ظالم تر بود.

حاجی فتح

در ولایتی که به دلیل شکاف های قومی و سیاسی از هم پاشیده شده بود، و در جایی که جناح های مختلف با جناح های دیگر می جنگیدند، همه در یک مسئله اتفاق نظر داشتند: حاجی فتح از بدترین، بدنام ترین و خشن ترین فرماندهان شبه نظامی بود.

روایت‌های مختلفی از شکنجه های قرون وسطایی بالای متهمین وجود داشت: شکنجه با فلزات داغ، زنده به گور کردن و یا زندانی در چاه های عمیق. هنوز که هنوز است ساکنان قندوز از صحبت در مورد این موضوع وحشت دارند. جالب اینجاست که او متحد دولت افغانستان و از حامیان امریکایی بود.

یکی از مقامات بلندپایه پیشین حکومتی در ولایت قندوز گفت: «ما یک رابطه پیچیده داشتیم. زمانی که منطقه مورد حمله قرار می گرفت، ما به او پول و سلاح می دادیم تا بجنگد.»

حاجی فتح خیلی اوقات درگیر جنگ های میان گروهی خود بود. آنها میان خود در مناطق مختلف می جنگیدند و با راکت ها فراوان بالای یکدیگر فیر می کردند اما به نام مبارزه با طالبان گزارشات را ارائه می دادند. در حالی که هیچ طالبی در آن مناطق درگیری حضور نداشت. متاسفانه افرادی غیرنظامی بسیاری بابت همین درگیری های میان گروهی شبه نظامیان کشته شدند.

عاقبت جنایتکاران چه شد؟

برخی از بدنام ترین جنگ سالاران و جنایتکارانی که چنین بدبختی را به ولایت قندوز آوردند نه در جنگ و نه در محاکمه ای، از دنیا رفتند.

آقای عمر ملقب به دیوار شکن، اندکی پس از تسلط طالبان به مرگ طبیعی درگذشت.

اما حاجی فتح به گفته یکی از دوستانش با سقوط ولایت به منطقه امن فرار کرد و در خارج از افغانستان در خانه ای مجلل ساکن شده است و به گونه مرتب با افراد بسیاری ملاقات دارد.

براساس گفته منابع، در میان مهمانانش، مقامات پیشین دولت افغانستان رفت و آمد دارند که به امید می باشد که او را یک بار دیگر متقاعد سازند که به نمایندگی از آنها به جنگ طالب برود.

گزارشی از نیویورک تایمز

 

 

 

 

 

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
برخی از احزاب و گروه ها به جای اینکه از خود محافظت کنند، مشکلات خود را حل کنند و اقتصاد خود را بهبود بخشند، به دیگران مشوره میدهند، نگران ما هستند و دنیا را از ما می ترسانند. به آنها باید گفت به جای نصیحت کردن، مشکلات داخلی خود را حل کنند و اول غم خودشان را بخورند. افغان ها...
مشکلات و خطراتی را که او (آصف درانی) به افغانستان نسبت داد، در واقع امکان همه اینها از پاکستان دیده می شود. افغانستان اکنون یک کشور امن و با ثبات است که به جای اتکا به قرضه ها و کمک های کشورهای خارجی، با استفاده از منابع خود برای خودکفایی اقتصادی تلاش می کند.
من متن سخنرانی هشدار دهنده طولانی نتانیاهو را خواندم. من دقیقا غرور جورج بوش را هنگام حمله به افغانستان در سال 2001 در آن دیدم. نتانیاهو تهدید کرده است که غزه را نابود خواهد کرد و به کسی رحم نخواهد کرد. او به قدرت خودش مغرور بود، که ادعای خدایی نکند، همین شروع سقوطش هست تصمیم نابودی را پروردگار می...
میراث تلخ 20 سال اشغال نظامی امریکا در افغانستان، گروه‌هایی از مردان، زنان و کودکان معتاد است که در کنار جاده‌های غبارآلود، زیر پل‌ها و در کناره‌ رودخانه های آلوده کابل خوابیده‌اند. ملموس ترین هدیه 20 سال حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان چیزی جز فقر، میلیون ها معتاد و انزوای کشور نیست.
من بار دیگر پیش حاکمان فعلی دست نیاز دراز میکنم تا نفرت را از طریق برادری از بین ببرند. دشمنان قسم خورده افغانستان شبانه روز در اینجا تنفر را بیشتر می کنند. پاکستان در اسلام آباد یک استودیو به افغانستان انترنشنال داده است و تلویزیون نامبرده فقط بر طبل جنگ های داخلی می کوبد. شرایط را درک کنید
امریکا با ائتلاف جهانی به بدماشی کامل به بهانه ۹/۱۱ بر ملتی اتهام ویران کردن برج های نیورک وارد کرد؛ که از شدت فقط توان رفتن به بازار قریه خود را نداشت. بوش متکبر با زور خود بدون شنیدن استدلال حمله کرد. اما با پایان حمله با چنان عجله ای فرار کرد که عامل خنده تمام رقباء شد.
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x