دو محور اصلی این بحث، مشروعیت ملی و مشروعیت بین المللی است. مشروعیت ملی ویژگی ای است که دولت ها برای گرفتن مسئولیت از مردم خود می گیرند و بیشتر در مورد نظام های دولتی اعمال می شود، اما وقتی صحبت از جامعه اسلامی و شرع اسلامی می شود، اساس مشروعیت شرع است و شرع یک نظام ثابت است، سپس در کشوری که 99 درصد آن مسلمان هستند و شریعت را سیاست زندگی خود می نامند. بنابراین هرگونه سوال در مورد مشروعیت سیاسی نفی می شود.
دوم مشروعیت بین المللی است که بر اساس رعایت یک سری موازین سازمان ملل متحد و کشورهای قدرتمند غیراسلامی که امروزه اعمال و اقدامات خود را به شکلی بی سابقه و نظم بین المللی را زیر پا گذاشته اند و ثبات آن را از بین برده اند، به دست میآید.
از سه سال پس از حکومت امارت اسلامی در افغانستان، سازمان ها و کشورهای بین المللی هنوز هم می گویند که امارت از مشروعیت ملی برخوردار نیست، نماینده ملت نیست و مانند سازمان ملل متحد از استانداردها و قوانین تعیین شده پیروی نمی کند، زیرا سزاوار به رسمیت شناخته شدن نیست.
اگر زیاد به عقب برنگردیم، در دهه آخر جمهوری، در دولت دو مرد، تنها دو و نیم میلیون رأی سفید و سیاه از جمعیت 35 میلیونی به صندوق ریخته شد و بر اساس آن چنین سیستمی را مشروعیت بین المللی بخشید که حتی در مرکز کنترل کامل نداشت، هم دارای رسمیت بین المللی بود و هم دفاتر نمایندگی سیاسی آن در حدود هشتاد کشور جهان فعال بودند، پس چرا موضوع مشروعیت ملی در رابطه با نظر 32 میلیون نفر و عدم شرکت آنها در انتخابات مطرح نشد؟ آیا آنها افغانی نبودند؟
زمانی که امارت اسلامی در اثر این اقدامات بد و دوری مردم از حکومت به قدرت رسید و آخرین درخت جمهوری در اثر آتش سوزی که در تنه آن ایجاد شده بود سقوط کرد، جنگ 40 ساله در یک ماه به پایان رسید. جزایر قدرت، استبداد فردی و انواع وحشیگری ها پایان یافت، افغانستان به عنوان یک کشور صلح آمیز به روی همه غیرنظامیان خارجی گشوده شده است، آیا این واقعه سیاسی از نظر قوانین و معیار های به رسمیت شناسی یک عمل قابل تقدیر نیست؟
اکثر دولتهای جهان کنونی که در صحنهها و جلسات بینالمللی شعار مشروعیت و محبوبیت ملی خود را میدهند، عملاً در صدد پر کردن شکافی هستند که در زیربنای قدرت و سلطه آنها به عنوان یک واقعیت و حقیقت تاریخی وجود دارد، زیرا اکثر آنها خودکامه هستند و با حمایت و مأموریت خارجی به قدرت رسیده اند و می توان آن را پروژه نامید، زیرا سازمان های بین المللی و شورای امنیت نیز در مورد امارت اسلامی افغانستان فکر بدی می کنند که مطلقا برخلاف مردم و تعریف دیپلماسی خودشان است.
با توجه به پروژه های کنونی امنیت، ثبات اجتماعی و بازسازی در افغانستان که با بودجه ملی انجام می شود، چگونه ممکن است که این همه کارهای اساسی بدون حمایت و مشروعیت ملی انجام شود؟
بحث دیگر اینجا جهان اسلام است و موفقیت امارت اسلامی این نقاب را از چهره آنها برداشته است که همه با اشاره های امریکا و غرب می چرخند، زیرا هنوز یک اشاره هم برای به رسمیت شناختن امارت نکرده اند و زیر چتر ترس سیاسی و اقتصادی آنها زندگی می کنند، که در صورت عدم رعایت، حاکمیت و منافع آن زیر سؤال می رود، اما مسلم است که نظام کنونی افغانستان، نظام نمونه و آرمانی نظام اسلامی، امنیتی و حمایت مردمی یا مشروعیت ملی است.
مزایا و ثمرات مشروعیت ملی ما به خود ما می رسد و همین که از شر جامعه جهانی مصون مانده ایم امر بزرگی است، ماند خبر رسمیت که به سایر کشورهای اسلامی داده شده است؛ که امروز به ما ندهند فردا قطعاً دنیا متوجه این واقعیت خواهد شد که بخش بزرگی از کارهای اولیه در حال حاضر از طریق تعامل و نمایندگی سیاسی با بیش از 40 کشور منطقه و کشورهای همسایه انجام شده است و همچنان گسترش خواهد یافت، زیرا در سه سال گذشته کشورهای همسایه و منطقه متقاعد شده اند که سیاست خارجی امارت اسلامی متوازن، اقتصاد محور و مبتنی بر همکاری واقعی و عدم مداخله است، نه تنها به آنها آسیب نمی رسانند، بلکه از منافع ملی و بین المللی آنها نیز محافظت می کنند.
زیرا به یقین می توان گفت که اکنون مفیدترین و ضروری ترین کار برای ما تقویت وحدت ملی ایجاد شده و ایستادگی بر مشروعیت ملی است که مردم دوستدار دین و کشور خود به امارت اسلامی میدهند، به عبارت دیگر اگر بهای تشریفات بین المللی از بین رفتن آشتی ملی، ثبات و مشروعیت شرعی باشد؛ هیچ انسان عاقلی که از واقعیت تاریخ معاصر و درگیری های افغانستان آگاهی داشته باشد، به چنین معامله بدی علاقه مند نخواهد شد.
منبع: روزنامه شریعت