منافع مشترک، اختلافات مدیریت‌ شده: رویکرد عمل‌گرایانه ایران در مقابل طالبان

ایران در رابطه با طالبان در موقعیتی ویژه قرار دارد که بر پایه محاسبات امنیتی و ژئوپولیتیکی شکل گرفته است. بازگشت طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱، ایران را در برابر این پرسش قرار داد که چگونه باید با حکومتی تعامل کند که از یک سو تهدیدهای امنیتی مشترکی با تهران دارد و از سوی دیگر، مشروعیت بین ‌المللی آن همچنان محل تردید است. اقدام روسیه در به رسمیت شناختن رسمی طالبان در جولای ۲۰۲۵ نگاه ‌ها را به سمت ایران جلب کرد؛ کشوری که به دلیل مرزهای طولانی و تهدیدهای مشترک، ناگزیر به داشتن رابطه‌ ای نزدیک اما محتاط با کابل است.

از نگاه ایران، طالبان بخشی از واقعیت جدید افغانستان‌ محسوب می شوند. برخلاف دهه‌ های گذشته که رابطه میان دو طرف پرتنش بود، اکنون فضای تعامل عمل ‌گرایانه حاکم است. ظهور داعش خراسان به‌عنوان دشمن مشترک، زمینه‌ ای برای همکاری بیشتر فراهم کرده است. این گروه بارها در داخل افغانستان و حتی در ایران عملیات انجام داده و نشان داده است که مهار آن بدون هماهنگی مرزی و اطلاعاتی دشوار است. همین تهدید مشترک موجب شده ایران به طالبان نه به چشم یک متحد ایدئولوژیک، بلکه به‌ عنوان بازیگری نگاه کند که می ‌تواند به حفظ حداقلی از ثبات کمک کند.

در سال ‌های اخیر تهران از رویارویی مستقیم با طالبان پرهیز کرده و بیشتر به همکاری‌ های غیررسمی و امنیتی پرداخته است. گفتگوهای اطلاعاتی، هماهنگی‌ های مرزی و تلاش برای جلوگیری از نفوذ گروه‌ های افراطی در اولویت قرار داشته است. برای ایران، ثبات در افغانستان – اگر تحت حاکمیت طالبان باشد – بهتر از فروپاشی دولتی است که می ‌تواند میدان را برای گروه‌ های رادیکال ‌تر باز کند.

تعامل اقتصادی نیز بخشی مهم از این رویکرد است. ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی خود، یکی از مسیرهای اصلی تجارت و ترانزیت برای افغانستان به شمار می ‌رود. طالبان هم به ‌خوبی می ‌دانند که ارتباط با ایران می ‌تواند امکان دسترسی به بازارها و مسیرهای حیاتی را برایشان فراهم کند. این منافع متقابل باعث شده دو طرف به‌ جای رقابت آشکار، در حوزه‌ هایی مانند تجارت مرزی، ترانزیت و تأمین نیازهای روزمره همکاری کنند.

موضوع مهاجران نیز هرچند همواره یکی از محورهای روابط بوده، اما حتی در این حوزه نیز سطحی از همگرایی وجود دارد. طالبان بازگشت تدریجی افغان‌ ها را به کشورشان فرصتی برای بازسازی نیروی کار می ‌بینند و ایران نیز از کاهش فشار ناشی از حضور گسترده مهاجران استقبال می ‌کند. اختلافات بر سر چگونگی مدیریت این روند وجود دارد، اما اصل نیاز به هماهنگی مورد قبول هر دو طرف است.

در سطح منطقه ‌ای، ایران رفتار خود را بر پایه عمل ‌گرایی تنظیم کرده است. سیاست تهران در برابر طالبان بیش از آنکه به انگیزه‌ های ایدئولوژیک متکی باشد، بر اساس محاسبات امنیتی و ژئوپولیتیکی تعریف می ‌شود. نزدیکی به طالبان برای ایران فرصتی است تا از گسترش نفوذ رقبای منطقه ‌ای در افغانستان جلوگیری کند و همزمان با مدیریت مرزها و تهدیدهای مشترک، نفوذ خود را در شرق حفظ نماید.

با این حال، تهران هنوز برای شناسایی رسمی طالبان عجله ‌ای ندارد. ایران احتمالاً منتظر خواهد ماند تا کشورهایی مانند چین یا همسایگان آسیای مرکزی قدم‌ های جدی‌ تری بردارند و سپس تصمیم بگیرد. این تأخیر به ایران اجازه می‌ دهد ضمن حفظ منافع حیاتی خود، از هزینه‌ های سیاسی و حیثیتی ناشی از شتاب در شناسایی بکاهد. در این فاصله، همکاری‌ های غیررسمی در حوزه‌ های امنیتی، اقتصادی و مرزی ادامه خواهد داشت.

به نظر می ‌رسد ایران و طالبان هر دو از این نوع رابطه سود می ‌برند. برای طالبان، داشتن یک همسایه قدرتمند که آماده گفتگو و همکاری در حوزه ‌های امنیتی و اقتصادی است، عاملی برای تقویت ثبات داخلی محسوب می‌ شود. برای ایران نیز این ارتباط فرصتی است تا از تهدیدهای مرزی بکاهد و نفوذ منطقه ‌ای خود را در چارچوبی عمل ‌گرایانه حفظ کند.

در نهایت، رابطه ایران با طالبان را می ‌توان نمونه ‌ای از دیپلماسی محتاطانه و مبتنی بر واقعیت‌ های جدید منطقه ‌ای دانست. تهران با درک این واقعیت که طالبان اکنون بازیگر اصلی افغانستان هستند، به جای تقابل آشکار، راه تعامل تدریجی را انتخاب کرده است. این استراتژی اگرچه به معنای اتحاد نیست، اما به ایران امکان می ‌دهد در شرایط پرآشوب منطقه، امنیت و منافع خود را مدیریت کند و در عین حال، گزینه ‌های بیشتری برای آینده باز نگه دارد.

مطلبی از نشریه نشنل اینترست

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x