نظری در مورد نشست ویانا

من (شاه محمود میاخیل معاون وزارت دفاع حکومت پیشین ) در نشست ویانا که سال گذشته برگزار شد، شرکت کردم و هدفم این بود که این گروه به جای جنگ، تلاش کند تا گفتگوی بین‌افغانی را پیش ببرد. مقامات سازمان‌های میزبان این نشست که من با آن‌ها تماس داشتم، نیز همین نظر را داشتند. ایمیل‌هایی که بین ما رد و بدل شده‌اند، موجود هستند.

برخی از سازمان‌دهندگان نشست و افرادی که آن را مدیریت می‌کردند، به آن‌ها پیشنهادهایی دادم و گفتم اگر این نشست به یک هدف ملی تبدیل نشود و به جنگ دامن بزند، ما مخالف خواهیم بود و در آن شرکت نخواهیم کرد، چرا که هیچ فایده‌ای ندارد.

متأسفانه بین عمل و نظر آن‌ها تفاوت زیادی وجود داشت. سازمان‌های میزبان نیز تحت تأثیر برخی افراد بودند. آن‌ها آماده بودند تا هرگونه شرایطی برای جنگ را بپذیرند، به ویژه شرایطی که به نفع همسایگان بود، به شرطی که آن‌ها به قدرت برسند.

وقتی آن‌ها به پیشنهاداتم توجه نکردند، از گروه‌های کاری‌شان خارج شدم و به آن‌ها گفتم که دیگر در چنین نشست‌هایی شرکت نخواهم کرد.

اگرچه بیشتر شرکت‌کنندگان در نشست ویانا از گروه کوچکی بودند که خود را گروه مقاومت می‌نامیدند و تعدادی از اعضای پیشین دولت جمهوری اسلامی افغانستان هم در آن حضور داشتند، اما این نشست نتوانست نمایندگی اکثریت مردم افغانستان را داشته باشد.

نظر شخصی ام این است که به جای اینکه شرکت‌کنندگان در نشست ویانا و دیگر جریان‌های سیاسی یکدیگر را سرزنش کنند، جنگ را تشویق کنند و یکدیگر را تحقیر کنند، بهتر است که ابتدا در داخل خودشان به اهداف ملی باور پیدا کنند. به جای تفرقه‌های قومی، زبانی، مذهبی و سلیقه‌ای، باید برای وحدت افغان‌ها تلاش کنند تا اعتماد ملی و جهانی به افغان‌ها بازگردد. اکنون افغان‌ها و جریان‌های سیاسی و فعالان جامعه مدنی، نه از اعتماد ملی برخوردارند و نه از اعتماد جهانی.

وقتی حرکت‌های سیاسی افغان‌ها اعتبار ملی و جهانی پیدا کردند، آنگاه این امکان فراهم می‌شود که گفتگوی بین‌افغانی با همه طرف‌ها، از جمله طالبان، انجام شود و افغانستان به میدان جنگ‌های نیابتی تبدیل نشود. باید از طریق گفتگوی بین‌افغانی به یک نقشه راه برای یک نظام قانونی، مشروع و مردمی دست یابیم.

یکی از استدلال‌های ضعیف برخی از فعالان سیاسی و جریان‌ها این است که آن‌ها در هر محفل و گفتگویی اشاره می‌کنند که طالبان پروژه آمریکا بوده و با حمایت آمریکا به وجود آمده است. بگذارید بپذیریم که طالبان پروژه آمریکا بودند، پس چرا در آمریکا لابی می‌کنند و نمی‌خواهند به جای طالبان پروژه دیگری توسط آمریکا ساخته شود؟ لابی‌گری در آمریکا به این معنی است که آن‌ها به ثبات افغانستان، رفاه مردم و جلوگیری از جنگ در افغانستان اهمیتی نمی‌دهند و فقط می‌خواهند از طریق پروژه‌های خاص قدرت را به دست بگیرند. گاهی با اسلام‌آباد، گاهی با تهران، گاهی با مسکو، و گاهی با برخی از نمایندگان که از لابی‌گران واشنگتن حمایت می‌شوند، ملاقات می‌کنند و فکر می‌کنند که با حمایت آمریکا و دیگر کشورها می‌توانند دوباره قدرت را به دست آورند.

تناقض در همین طرز فکر و صحبت‌هاست. اگر آمریکا طالبان را آورد، چرا از آن‌ها حمایت کند و پروژه طالبان را خراب کرده و قدرت را به سیاست‌مداران ناکام تحویل دهد، چرا که این پروژه از هر نظر برای آن‌ها ارزان و بی‌دردسر است.

از تاریخ عبرت بگیریم، به دست آوردن قدرت آسان است اما حفظ آن سخت است. همانطور که آن‌ها در دو بار گذشته با کمک بیگانگان به قدرت رسیدند و شکست خوردند، حالا که نه انگیزه جنگ از داخل ملت دارند و نه سیاست جهانی حمایت از جنگ را دارند، چگونه می‌توانند موفق شوند؟ حتی اگر موفق شوند، چگونه می‌توانند قدرت را حفظ کنند؟

شکی نیست که مردم از اقدامات طالبان ناراضی‌اند، اما طرفداران جنگ نیستند، چون جنگ‌ها در گذشته نتیجه‌ای نداشته‌اند و حالا هم نتیجه نمی‌دهند. البته سیاست‌های انحصاری طالبان و سیاست‌های نفی آن‌ها خود به جنگ‌ها دامن می‌زند، اما در این جنگ‌ها افراط‌گرایان تقویت می‌شوند و قربانی این جنگ‌ها افغان‌ها خواهند بود و آسیب آن به منطقه و سایر کشورها خواهد رسید.

قبل از اینکه آب از سر بگذرد، بهتر است که تمام سیاست‌مداران و جریان‌ها، از جمله طالبان، بر اساس یک راهبرد معقول به تفاهم برسند و برای اهداف رقابتی دیگران افغان‌ها را قربانی نکنند.

مطلبی از نشریه تاند

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x