اکنون بیش از یک سال است که ایالات متحده نیروهای خود را پس از ۲۰ سال ماندن در افغانستان و با صرف تریلیون ها دالر برای طرح قدرت نظامی خود از افغانستان خارج کرده است. اگرچه این طولانیترین و پرهزینهترین عملیات نظامی ایالات متحده بود، اما متأسفانه ایالات متحده، خواسته یا ناخواسته، به نحوی از بازسازی کشور در زمینه های قدرتمند اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک غفلت کرد!
در حال حاضر، به نظر می رسد که سه چالش اصلی و مهم برای دولت کنونی طالبان وجود دارد. اول، وضعیت اقتصادی و بحران انسانی در کشور، به ویژه زمانی که جامعه بین المللی تمایلی به ارائه کمک های اقتصادی و بشردوستانه به تشکیلات موقت ندارد!
چالش دوم، وضعیت شکننده امنیت داخلی در قالب سازماندهی مجدد گروه های شبه نظامی ضد طالبان در دره پنجشیر است. چالش سوم در جبهه خارجی است، جایی که طالبان قادر به اتخاذ سیاست خارجی مناسب در قبال همسایگان نزدیک افغانستان نیستند!
پس از سقوط کابل، بسیاری بر این باور بودند که طالبان از اشتباهات گذشته خود بسیار آموخته اند و این بار اشتباهات مشابه را تکرار نخواهند کرد. اما متاسفانه این اتفاق نیفتاده است. به عنوان مثال، با گذشت زمان رهبری فعلی به سمت هند متمایل شده است. دهلی نو از این انحراف استقبال می کند، به ویژه در پس زمینه سهام هند در افغانستان!
هند به جای هر نقش سازنده ای در منطقه، دوباره نقش یک خرابکار را بازی می کند، نقشی که در زمان حکومت حامد کرزی و اشرف غنی ایفا می کرد. انحراف کنونی دولت موقت کابل به سمت دهلی نو نشانه آشکاری است که آنها برای به رسمیت شناخته شدن دیپلماتیک عجله دارند!
تمام تاکتیک های فشار و نیرویی که طالبان علیه مردم خود به کار می برند، باعث نارضایتی بیشتر توده ها شده و عدم محبوبیت رهبرانی مانند ملا محمد یعقوب را افزایش داده است. استفاده از زور علیه مردم خود ممکن است دوره جدیدی از جنگ داخلی را در افغانستان آغاز کند که همه سهامداران در افغانستان را به سمت هرج و مرج و بی ثباتی بیشتر نه تنها در افغانستان بلکه در منطقه سوق خواهد داد!
رهبری طالبان باید راه آشتی مسالمت آمیز را دنبال کند تا مشروعیت داشته باشد. در این راستا، آنها باید به جای افراط در تاکتیک ها، برای یک دولت فراگیر کار کنند. تنها در این صورت است که می توان به صلحی طولانی مدت و مطلوب در افغانستان دست یافت!