نگاهی به جنگ آمریکا در افغانستان / سیاه چالی از پول بی نهایت

باراک اوباما می‌دانست که سخنرانی اول دسامبر 2009 درمورد افغانستان یکی از مهم‌ترین سخنرانی‌های دوران ریاست‌جمهوری او خواهد بود. پس از ماه‌ها رایزنی‌های دشوار، او تصمیم گرفته بود تعداد نیروهای آمریکایی در منطقه جنگی را به یکصد هزار نفر برساند؛ یعنی سه برابر تعداد نیروهای آمریکایی از زمانی که کار خود را در مقام رئیس‌جمهور آغاز کرده بود. او برای بیان سخنان خود به پس‌زمینه‌ای جدی نیاز داشت و آکادمی نظامی در وست پوینت را انتخاب کرد: محل تمرین 207ساله افسران ارتش در شمال ایالت نیویورک.

بعد از شام، حدود چهار هزار دانشجوی افسری با لباس‌های پشمی خاکستری به سالن کم‌نور آیزنهاور، مرکز هنرهای نمایشی در کرانه غربی رودخانه هادسون رفتند تا آنچه را فرمانده کل برای آنها آماده کرده بود بشنوند. اوباما در سخنرانی 33دقیقه‌ای خود افزایش نیرو را اعلام، و سعی کرد رک و صریح سخن بگوید، بدون اینکه مأیوس و ناامید به‌نظر برسد. او به دانشجویان افسری گفت «افغانستان ازدست نرفته، اما چندین سال است که پسرفت داشته است. من می‌دانم که این تصمیم درخواست‌های بیشتری از شما خواهد داشت؛ ارتشی که همراه با خانواده‌های شما، تاکنون سنگین‌ترین بارها را به‌دوش کشیده است».

در همان زمان، اوباما پیام دیگری برای مخاطبانی متفاوت داشت؛ همان ده‌ها میلیون آمریکایی که سخنرانی او را به‌طور زنده از تلویزیون ملی تماشا می‌کردند. ایالات متحده که از نظر اقتصادی ضعیف و شکننده بود، داشت از سخت‌ترین رکود اقتصادی خود از دهه 1930 به بعد عبور می‌کرد. میزان بیکاری در آن زمان رکود اقتصادی، به اوج خود، یعنی به ده درصد رسیده بود. اوباما درحال گسترش دادن جنگ بود؛ اما سعی کرد به مردم اطمینان دهد که به هزینه آن توجه دارد. او با اشاره به اینکه دولت بوش یک تریلیون دلار در عراق و افغانستان هزینه کرده بود گفت «ما نمی‌توانیم به‌سادگی از هزینه این جنگ‌ها چشم‌پوشی کنیم. مردم آمریکا به‌طور قابل درکی بر بازسازی اقتصاد ما و فراهم کردن کار برای مردم در مملکت خودمان متمرکزند».

اوباما گفت که مخالف پروژه ملت‌سازی در افغانستان است و قول داد که در اسرع‌وقت هزینه‌های جنگ را محدود کند. او اظهار داشت «روزهای چک سفید کشیدن به پایان رسیده است. تعهد سربازان ما در افغانستان نمی‌تواند نامحدود باشد؛ زیرا کشوری که من بیشتر به ساختن آن علاقه‌مندم، کشور خود ماست».

اما ایالات متحده به امضای چک‌های سفید یکی پس از دیگری ادامه داد. سنگ‌بنای استراتژی ضد شورش دولت اوباما، تقویت دولت و اقتصاد افغانستان بود. اوباما و ژنرال‌های او امیدوار بودند که اگر مردم افغانستان باور داشته باشند که حکومت حامد کرزی می‌تواند از آنها محافظت کند و خدمات اولیه را ارائه دهد، حمایت مردمی از طالبان را متوقف کنند.

بااین‌حال، دو مانع بزرگ وجود داشت: اول، هیجده ماه زمان زیادی برای موفقیت استراتژی ضد شورش نبود؛ دوم، دولت افغانستان هنوز در بسیاری از مناطق کشور حضور نداشت؛ درنتیجه، دولت اوباما و کنگره به ارتش، وزارت امور خارجه، آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده و پیمانکاران آنها دستور دادند که هرچه سریع‌تر دامنه نفوذ دولت افغانستان را تقویت کنند و گسترش دهند. سربازان و امدادگران، مدارس، بیمارستان‌ها، جاده‌ها و زمین‌های فوتبال ساختند؛ هر چیزی که می‌توانست وفاداری مردم را جلب کند، بدون نگرانی چندان برای هزینه.

مخارج در کشور فقیر سر به فلک کشید. در طی دو سال، کمک سالیانه ایالات متحده برای بازسازی افغانستان تقریباً سه برابر شد: از شش میلیارد دلار در سال 2008 به هفده میلیارد دلار در سال 2010. در آن زمان، دولت ایالات متحده تقریباً به اندازه پولی که اقتصاد این کشور توسعه‌نیافته به‌تنهایی تولید می‌کرد به آن تزریق می‌کرد.

در نگاهی به گذشته، امدادگران و مقامات نظامی گفتند که این کار، تصمیم‌گیری بزرگ اشتباهی بود. دولت ایالات متحده در عجله خود برای خرج کردن، افغانستان را با پولی بسیار بیشتر از آنچه می‌توانست جذب کند لبریز کرد. دیوید مارسدن ، یکی از مقامات سابق آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده، در مصاحبه درس‌های آموخته‌شده گفت: «در طول آن جریان سریع و غیرعادی، حجم عظیمی از نیرو و پول وارد افغانستان شد. این جریان مانند ریختن مقدار زیادی آب در یک قیف بود. اگر آب را خیلی سریع بریزید، آب از قیف بر روی زمین سرریز می‌شود. ما داشتیم زمین را از سیلاب پر می‌کردیم!».

مقامات ایالات متحده مبالغ هنگفتی را صرف پروژه‌هایی کردند که افغان‌ها به آنها نیازی نداشتند یا نمی‌خواستند. بیشتر پول به جیب پیمانکاران گران‌قیمت یا مقامات فاسد افغان رفت، درحالی‌که مدارس، درمانگاه‌ها و جاده‌های تحت حمایت مالی ایالات متحده، به‌دلیل ساخت‌و‌ساز نامناسب یا نگهداری ضعیف ازبین رفتند و برخی حتی ساخته نشدند. یکی از مقامات آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده تخمین زده است که نود درصد هزینه‌هایی که آنها خرج کرده‌اند بیش‌ازحد بوده است. او در مصاحبه درس‌های آموخته‌شده گفت: «ما واقعیت و هدفمندی را ازدست داده بودیم. به ما پول دادند و گفتند آن را خرج کنیم و ما هم این کار را کردیم، بدون دلیل!».

منبع: (کتاب اسناد افغانستان / تاریخ پنهان جنگ ترجمه شده توسط مجموعه ترجمان افغانستان)

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
برخی از احزاب و گروه ها به جای اینکه از خود محافظت کنند، مشکلات خود را حل کنند و اقتصاد خود را بهبود بخشند، به دیگران مشوره میدهند، نگران ما هستند و دنیا را از ما می ترسانند. به آنها باید گفت به جای نصیحت کردن، مشکلات داخلی خود را حل کنند و اول غم خودشان را بخورند. افغان ها...
مشکلات و خطراتی را که او (آصف درانی) به افغانستان نسبت داد، در واقع امکان همه اینها از پاکستان دیده می شود. افغانستان اکنون یک کشور امن و با ثبات است که به جای اتکا به قرضه ها و کمک های کشورهای خارجی، با استفاده از منابع خود برای خودکفایی اقتصادی تلاش می کند.
من متن سخنرانی هشدار دهنده طولانی نتانیاهو را خواندم. من دقیقا غرور جورج بوش را هنگام حمله به افغانستان در سال 2001 در آن دیدم. نتانیاهو تهدید کرده است که غزه را نابود خواهد کرد و به کسی رحم نخواهد کرد. او به قدرت خودش مغرور بود، که ادعای خدایی نکند، همین شروع سقوطش هست تصمیم نابودی را پروردگار می...
میراث تلخ 20 سال اشغال نظامی امریکا در افغانستان، گروه‌هایی از مردان، زنان و کودکان معتاد است که در کنار جاده‌های غبارآلود، زیر پل‌ها و در کناره‌ رودخانه های آلوده کابل خوابیده‌اند. ملموس ترین هدیه 20 سال حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان چیزی جز فقر، میلیون ها معتاد و انزوای کشور نیست.
من بار دیگر پیش حاکمان فعلی دست نیاز دراز میکنم تا نفرت را از طریق برادری از بین ببرند. دشمنان قسم خورده افغانستان شبانه روز در اینجا تنفر را بیشتر می کنند. پاکستان در اسلام آباد یک استودیو به افغانستان انترنشنال داده است و تلویزیون نامبرده فقط بر طبل جنگ های داخلی می کوبد. شرایط را درک کنید
امریکا با ائتلاف جهانی به بدماشی کامل به بهانه ۹/۱۱ بر ملتی اتهام ویران کردن برج های نیورک وارد کرد؛ که از شدت فقط توان رفتن به بازار قریه خود را نداشت. بوش متکبر با زور خود بدون شنیدن استدلال حمله کرد. اما با پایان حمله با چنان عجله ای فرار کرد که عامل خنده تمام رقباء شد.
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x