ارتش پاکستان در هفتاد سال گذشته همواره یک بحران کنترلی ایجاد کرده و سپس مردم خود را با مدیریت آن بحران تحت کنترل درآورده و با آموزش گروه های افراطی، تجارت و سیاست عمق استراتژیک را در افغانستان و در منطقه اعمال کرده است.
پس از کودتای داود خان و با توجه به تحولات مستمر در افغانستان، زمینه مناسب برای اجرای این سیاست ها در اختیار پاکستان قرار گرفت. با هجوم افغان ها به پاکستان، ارتش پاکستان توانست گروه های مختلف جهادی و افراطی را در منطقه و جهان هماهنگ و تقویت کند.
این سیاست مشابه سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن انگلیس است و نمی خواهد افغان ها متحد بمانند و همیشه به پاکستان نیازمند باشد. در 50 سال گذشته، ارتش پاکستان از قدرت گروه های افراطی افغانستان و پاکستان در سیاست عمق استراتژیک استفاده می کند تا تجارت عملی و خوبی را علیه هند در کشمیر داشته باشد. با این سیاست، پاکستان سرمایه کافی از غرب، چین و کشورهای عربی به دست آورد و پاکستان به یک کشور اتومی تبدیل شد.
کنترل پاکستان بر مدیریت بحران تا زمانی که طالبان حکومت قانونی افغانستان را در اگست 2021 سرنگون کردند، کامیاب بود. پاکستان توانست امریکا، اروپایی ها، کشورهای منطقه، روسیه و چین را متقاعد کند که با آمدن طالبان، داعش متوقف شده و ثبات منطقه تضمین خواهد شد.
با ظهور مجدد طالبان، ارتش پاکستان، دولت های عمران خان و شهباز شریف کوشش زیادی کردند تا پروژه طالبان را به کشورهای منطقه، روسیه، چین، کشورهای عربی، غرب از جمله ایالات متحده امریکا با قیمت بالا بفروشند. اما این حادثه برعکس شد.
این بار پروژه مدیریت بحران پاکستان با شکست مواجه شده است زیرا وضعیت افغانستان و همچنین جهت گیری سیاست منطقه ای و بین المللی با دهه هشتاد، نود و سال دو هزار بسیار متفاوت است.
پیش از این، پاکستان نفوذ و کنترل کلی بر گروه های مجاهدین و دیگر گروه های افراطی داشت. منطقه و سایر کشورهای جهان ارتباط مستقیمی با گروه های افراطی نداشتند. پاکستان همواره تلاش کرده است که روابط با مجاهدین و سایر گروه های افراطی از طریق پاکستان تنظیم شود. زمانی که شوروی به افغانستان حمله کرد، یکی از شروط پاکستان با امریکا این بود که مسئولیت و اجرای پروژه افغانستان فقط از طریق ارتش پاکستان باشد.
همچنین اگر هر گروه و افراد افراطی بدون مشورت ارتش پاکستان با هر کشوری رابطه مستقل برقرار میکرد، آن افراد دستگیر، نابود می شد و سپس بدون اجازه پاکستان با کشور دیگری همکاری نمی کرد. برا همین اساس تروریست ها خوب و بد جدا می شدند، خوب کسی بود که سیاست پاکستان را اجرا می کرد و بد آن کسی بود که مخالف سیاست پاکستان بود. پاکستان در مبارزه با تروریسم، افراط گرایان خوب را نگه می داشت و بد ها را به امریکا تحویل می داد.
در گذشته در دوران جنگ سرد دو بلاک قدرت وجود داشت، غرب، بسیاری از کشورهای عربی و حتی چین علیه شوروی سابق متحد شده بودند و همه کوشش کردند تا شوروی را در افغانستان شکست دهند. اکنون منافع و اهداف منطقه و کشورهای بزرگ جهان که به آنها قدرت های نوظهور می گویند در رابطه با موضوع افغانستان متفاوت است.
در گذشته پاکستان می توانست از امریکا و غرب و همچنین چین و کشورهای عربی کمک های همزمان دریافت کند، اما اکنون پاکستان قادر به نگه داشتن چندین هندوانه در یک دست نیست. زیرا اهداف چین، روسیه، کشورهای عربی، هند، ترکیه، اروپا، امریکا و همه همسایگان افغانستان در جهان و همچنین در افغانستان متفاوت است. هر کشوری می تواند از طریق روابط مستقیم با طالبان و سایر گروه های افراطی بدون موافقت پاکستان به اهداف خود دست یابد.
به این ترتیب نقش پاکستان در منطقه و جهان بیش از پیش کاهش یافته است. همه کشورها و حتی گروه های افراطی سیاست دو جانبه پاکستان را درک می کنند. پیشتر پاکستان دیگران را فریب می داد، اکنون کشور های دیگر با پاکستان بازی می کنند. موضوع مهم دیگر این است که پاکستان مانند گذشته شرکای استراتژیک ندارد، اما هر کشوری بر اساس سیاست معاملاتی با پاکستان تعامل دارد که باعث بی ثباتی پاکستان شده است.
موضوع دیگری که بسیار مهم است این است که ارتش پاکستان بدون ایجاد انگیزه نمی تواند تمام گروه های افراطی را کنترل کند تا از حمایت ابرقدرت های مختلف جهان، منطقه و مردم خود برخوردار شود. اکنون ارتش پاکستان با مشکلات جدی سنتسازی و ایجاد انگیزه مواجه است، زیرا به دلیل انقلاب دنیای اطلاعات و شبکههای اجتماعی، امکان ابداع انگیزهها و سنتهایی مانند گذشته برای جلب حمایت جهان، منطقه و همچنین مردم خودش وجود ندارد.
از سوی دیگر در دو دهه اخیر روایت های زیادی از این دست علیه ارتش پاکستان مطرح شده که باعث کاهش اعتبار ژنرال های نظامی پاکستان در سطح ارتش، مردم، منطقه و جهان شده است. دلایل زیادی برای روایت های منفی علیه ژنرال های ارتش پاکستان وجود دارد.
اکثر جنرال ها و کرنل های پاکستان در پنج سال گذشته میلیونر شده اند. ارتشی ها علاوه بر بودجه دولت، از طریق مدیریت جنگ در افغانستان مبالغ هنگفتی دریافت کرده اند که در این زمینه گزارش خانواده های جنرال باجوه، پرویز مشرف و سایر جنرال ها منتشر شده است. اداره مبارزه با فساد پاکستان به جای تحقیق در مورد فساد ارتش پاکستان، تلاش کرد تا فساد ارتش را مخفی یا تبرئه کند و در عوض فساد سیاستمداران را بررسی کند. رهبران مسلم لیگ و تحریک انصاف پاکستان محاکمه و دستگیر شدند.
این که فساد در ارتش و سیاستمداران به اوج خود رسیده است، هر دو طرف یکدیگر را متهم می کنند که اعتبار ارتش و سیاستمداران پاکستان در داخل و خارج از پاکستان کاهش یافته است. کشورهای بین المللی بارها هشدار داده اند که سیاستمداران و سربازان پاکستان بیش از هر چیز در ازای پول کار می کنند.
آموزش و حمایت از گروه های افراطی باعث شده است که کشورهای بین المللی و عربی کمک های خود را به پاکستان کاهش دهند و بحران اقتصادی پاکستان روز به روز بدتر شود. هیچ کشوری از جمله چین حاضر به سرمایه گذاری در پاکستان و افغانستان نیست. به دلیل تغییرات امنیتی و ژئوپلیتیک جهانی، پروژه CPEC چین نیز در پاکستان با مشکلات جدی مواجه است.
علاوه بر این، اگرچه دولت های قبلی افغانستان نتوانستند جلوی مداخلات پاکستان در افغانستان را بگیرند، اما سیاست دو رویی ارتش پاکستان در برابر تروریسم را در سطح بین المللی و منطقه ای آشکار کردند. اکنون در داخل افغانستان و همچنین در پاکستان، ذهنیت علیه ارتش بسیار منفی است. مبارزه غیر متشدد برخی از گروه های ملی گرای پاکستان، به ویژه «جنبش حفاظت از پشتون» یا PTM، به وجهه به جایگاه ارتش پاکستان آسیب رسانده و به پاکستانی ها و جهان نشان داده است که دست جنرال های نظامی پاکستان در پس گسترش تروریسم است. در گذشته ارتشی های پاکستان هرگز مورد انتقاد قرار نمی گرفتند و سربازان به عنوان یک شخص مقدس مورد ستایش قرار می گرفتند.
به طور خلاصه، نتیجه سیاست های غلط جنرال های نظامی پاکستان در پنج دهه اخیر این است که بحران اقتصادی و سیاسی پاکستان افزایش یافته و اکنون مقابله با آن کار آسانی نیست. بحران کنونی پاکستان پس از جدایی بنگلادش و دو جنگ با هند جدیتر شده است. پیش از این، ارتش پاکستان در شرق پاکستان و همچنین در مقابل هند شکست خورده بود، اما این اولین بار است که ارتش پاکستان با بحران و شکست بزرگ در پاکستان مواجه می شود، زیرا پایگاه های نظامی پاکستان و جنرال ها و خانه های سیاستمداران دولت پاکستان است مورد حمله طرفداران عمران خان قرار گرفتند.
اکنون مدیریت بحران ایجاد شده برای جنرال های نظامی پاکستان بسیار سخت است زیرا اعتبار ارتش پاکستان در بین مردم، گروه های سیاسی، کشورهای منطقه و گروه های تندرو کاهش یافته است. حتی اگر ارتش دست به خشونت بزند و حامیان عمران خان را سرکوب کند، ضربه ای که پاکستان و ارتش متحمل شدند، جبران این ضربه در چند دهه ممکن نیست. پاکستان هنوز در یک بحران شدید سیاسی و اقتصادی است. اگر جلوی پیروان عمران خان گرفته نشود، پاکستان به سمت تجزیه و تقسیم حرکت خواهد کرد. اجرای سیاست های نادرست و نظام های دیکتاتوری در نهایت به فروپاشی و سقوط نظام ها و رژیم ها می انجامد.
از یک طرف افغان ها از بحران پاکستان خوشحال هستند زیرا ارتش پاکستان در سقوط نظام مشروع افغانستان نقش بزرگی داشت اما از طرف دیگر افراط گرایی و جنگ های نیابتی در افغانستان و منطقه ادامه پیدا خواهد کرد که برای افغانستان خوب نیست.
اگر حکومت مشروع در افغانستان وجود داشته باشد، افغانها میتوانند از بحران کنونی پاکستان سود ببرند، اما طالبان نتوانستند از بحران کنونی به خوبی استفاده کنند. افغانستان نیز مانند پاکستان به دلیل سیاست ها و استراتژی های نادرست طالبان با مشکلات جدی سیاسی، اقتصادی و امنیتی مواجه است. پاکستان مثل سابق نمی تواند با طالبان کار زیادی کند زیرا از غم و اندوه داخلی خود رنج می برد و در نهایت نوشیدن یک فنجان چای جنرال حمید در هتل سرنا کابل هزینه زیادی برای پاکستان داشت.