وضعیت افغانستان؛ فلسفه علت و معلول!

حاکمان طالب، به دنبال تغییر چهره پایتخت

وقتی جنگی مثل افغانستان چندین دهه طول می کشد و بازیگران در این تحولات تغییر می کنند، محاسبه پاک و ناپاک، خوب و بد بر اساس فلسفه علت و معلول مشکل می شود، زیرا اعمال یک دوران زاییده بدبختی های دوران دیگر است.

اگر قانون احزاب در دهه دموکراسی تصویب می شد و حکومت مشروط سلطنتی وظایف خود را به درستی انجام می داد، زمینه برای کودتای داود خان مساعد نبود. اگر داود خان اصول جمهوری را رعایت می کرد و مانند سلطنت مطلقه حکومت نمی کرد، کودتا نمی شد.

اگر احزاب دموکراتیک خلق (خلق و پرچم) ارزش های ملی را زیر پا نمی گذاشتند، قتل ها مرتکب نمی شدند، انحصار قدرت و سیاست نفی در حکومت را نداشتند، بسیاری از افغان ها مجبور نبودند به دامن کشور های همسایه بیفتند. همچنین، افغانستان میدان جنگ سرد نبود.

اگر مجاهدین به واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا عمل می کردند، کابل ویران نمی شد و میلیون ها افغان در اثر جنگ های داخلی به نام گلجم و سکربیست آواره نمی شدند. اگر طالبان مرتکب جنایات نمی‌شدند، به القاعده و دیگر گروه‌های تروریستی جا نمی‌دادند، از آموزش و پیشرفت جلوگیری نمی‌کرد، و سیاست انحصاری برای حکومت‌داری نداشتند، آن‌وقت تحت رهبری امریکا، ناتو، همسایگان و دیگر کشورها در افغانستان مداخله نمی توانستند.

اگر در دوران جمهوری به جای معامله گری با سیاستمداران، بر قانون‌گرایی تمرکز می‌شد، اگر فساد سیاسی و اداری به اوج نمی‌رسید و به جای چاق کردن افراد، برای تقویت نهادها کوشش می‌کردند، طالبان دوباره به قدرت نمی رسیدند. اگر طالبان برای بار دوم از تجارب گذشته درس گرفته بودند، سیاست انحصاری را اختیار نمی کردند و ارزش های اسلامی، افغانی و انسانی را زیر پا نمی گذاشتند، اکنون افغانستان با مشکلات ملی و بین المللی مشروعیت رو به رو نبودند.

اگر در مورد گذشته بیش از حد بحث شود، آنگاه همه طرفین در ماضی باقی خواهند ماند یا همه در گذشته زندگی می کنند و نسخه ای برای حال و آینده وجود نخواهد داشت. تنها راه، تشکیل یک حکومت قانونی بر اساس قانون اساسی پذیرفته شده است که تنها از طریق گفتگوی معنادار میان افغان ها امکان پذیر است.

البته کسانی که اموال دولتی را دزدیده و اختلاس کرده اند یا حق شخصی را خورده اند می توانند در چارچوب قانون مورد بازخواست دولت قانونگذار باشند. اگر اینطور نباشد، یک گروه بیشتر از گروه دیگر جنایات مرتکب می شود و سلسله جنگ ها، درگیری ها و جنگ های نیابتی در افغانستان ادامه می یابد. افغان ها چوب این جنگ ها خواهند بود و دیگران از زورگویی افغان ها سوء استفاده خواهند کرد.

(دعوت میدیا /۲۶ می ۲۰۲۳)

 

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امان الله هوتکی تحلیلگر مسائل سیاسی: جبهه به‌اصطلاح مقاومت، صرفاً گروهی از قاچاقبران، آدم‌ربایان و مقام‌های فاسد پنجشیری است که در دوران جمهوری، اموال مردم را غارت می‌کردند. همین افراد طالبان را قوم‌گرا می‌خوانند، در حالی که تمام تشکیلات خودشان بر پایه تعصب قومی بنا شده است. این گروه تحت نام مقاومت، در واقع جاسوسان بیگانگان هستند.
آرین یون نماینده پیشین پارلمان: زلنسکی دقیقاً به سرنوشتی دچار شده است که ما شدیم. فرمانده اعلی قوای ما، رئیس‌جمهور غنی نیز به ما می‌گفت که هیچ شکی در نیت آمریکا نداشته باشید. پیشنهاد ما این بود که از دامن آمریکا رها شویم و مذاکرات واقعی با طالبان آغاز گردد، اما رئیس‌جمهور تأکید داشت که آمریکا از او حمایت می‌کند...
عبدالسلام ضعیف از بنیانگذاران امارت اسلامی: هر چیزی که می‌تواند باعث نابودی و شکست یک قوم یا جامعه بزرگ شود، اختلاف و نفاق است. پایه‌های وحدت همیشه مستحکم هستند و می‌توانند در برابر هر نوع فشار مقاومت کنند. دشمن همواره راه نفوذ به این چارچوب را در تفرقه جستجو می‌کند تا به هدف خود برسد.
به اوکراین گفتند عضو ناتو شود تا امنیتش را تضمین کنیم. اوکراین که درخواست عضویت داد و جنگ شد، شرق سرزمینش را به روسیه بخشیدند و معادنش را بالا کشیدند، رییس جمهورش را هم با خفت هر چه تمام، از کاخ سفید بیرون انداختند. این یکی از عجیب ترین فریب‌های تاریخ روابط بین‌الملل بود.
همان روزی که ناچار شد امضای خروج خفت‌بار خود از افغانستان را ثبت کند، پس از بیست سال اشغالی که با مقاومتی استوار و تسلیم‌ناپذیر روبه‌رو شد. توافق دوحه فقط یک سند نبود، بلکه گواهی بر شکست بزرگ‌ترین قدرت نظامی جهان در برابر اراده‌ی ملتی بود که سر خم نکرد.
تصویری از مزار شهید سیدحسن نصرالله
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x