زمانی که به سخنان سیاستمداران، فعالان مدنی و خبرنگاران پاکستانی گوش می دهم، برایم یادآور شرایط افغانستان در روزهای آخر جمهوریت است. زبان، ادبیات، تصمیمات و محتوای سخنان آنها دقیقا مانند جمهوریت ما به نظر می رسد. همانطور که در آن زمان، سیاستمداران، رسانه ها و خبرنگاران صدای شبیه به هم داشتند و شعارهای نجات جمهوریت و دموکراسی، و صحبت هایی در چارچوب «قانون اساسی» برای آزادی و دموکراسی به مردم داده می شد.
یک نظریه وجود دارد که می گوید تمایل به دین با فقر بیشتر می شود. در خیبرپختونخوا، جمعیت ها و مردان با ریش زیاد شده اند و مدارس دخترانه و شغل هایی که در چارچوب دین هستند، در اوج خود قرار دارند. دولت موازی تحریک طالبان پاکستان (TTP) اعلام شده است، و تهدیدها، انفجارها و اختطافات افزایش یافته است.
بسیاری از تحلیلگران جهانی بر این باورند که پاکستان وارد بحرانی سیاسی و اقتصادی خواهد شد که مانند دفعات گذشته قادر به خروج از آن نخواهد بود. غرب دو بار پاکستان را از شکست حتمی نجات داده است: یک بار در زمان حمله شوروی به افغانستان و بار دیگر در سال ۲۰۰۱ با حادثه ۱۱ سپتامبر که به طول عمر رژیم آن کمک کرد.
یک تحلیل قوی این است که پاکستان دیگر قادر به بازی دوگانه مانند گذشته نیست. یا باید در ائتلاف با چین و روسیه بماند یا از غرب حمایت کند. هیچ راهی برای ماندن در میانه وجود ندارد.
این شرایط همچنین بر سرنوشت وحدت آینده پشتون های پاکستان و افغانستان تأثیر خواهد گذاشت. این تنها پاکستان نیست، بلکه پشتون ها و ملی گرایان پشتون نیز باید تصمیم بگیرند که کدام طرف را انتخاب کنند.
در کل، پشتون ها سه یا چهار مسیر دارند:
- یا باید از حکومت و ارتش پاکستان حمایت کنند یا از تی تی پی
- اگر ارتش تمام قدرت را به پشتون ها بدهد، آیا پشتون ها می توانند این کشور را حفظ کنند؟ این مسئله پیچیده است و به مشکلات جدیدی خواهد انجامید.
- اگر تی تی پی بتواند ارتش و پاکستان را شکست دهد، دشمنان پشتون ها از بین خواهند رفت.
- در نهایت، هدف اصلی پشتون ها رهایی از بمب اتمی، ارتش و پاکستان است. مسیر چهارم که بسیار سخت است، به معنی مبارزه مستقیم با این قدرت ها است.
امروز در یوتیوب سخنرانی پوتین به مناسبت سالگرد جنگ اوکراین را دیدم. به نظر می رسد وضعیت جهانی در حال تغییر است (چه خوب و چه بد). اما این طور به نظر می رسد که قدرت آمریکا در حال کاهش است و «شرق» به عنوان یک ابرقدرت جدید ظهور می کند، به خصوص اگر جنگ اوکراین به نفع مسکو تمام شود.
همکاریهای اقتصادی چین، هند و روسیه ممکن است سایه استعمار غرب را کاهش دهد و وضعیت منطقه تغییر کند. اگر نتیجه کلی مثبت باشد، پروژه شرقی جدید شامل پاکستان، افغانستان و آسیای میانه می تواند فعال تر شده و منافع بیشتری کسب کند. در این پروژه بزرگ شرقی، احتمال همکاری مثبت پاکستان و نتایج مثبت این شراکت، ممکن است منجر به تقویت داعش و تحریک طالبان پاکستان شود.
در نهایت، تعامل جدید ایران و حکومت سرپرست افغانستان (حضور سفیر در تهران) نیز می تواند عامل هماهنگی در تلاش های اقتصادی چین، روسیه، هند، ایران، افغانستان و آسیای میانه باشد.
مطلبی از نشریه تاند