نهادهای امنیتی پاکستان برای دستاوردهای نظامی اخیر طالبان در افغانستان خرسندند. تندروهای این کشور حمایت گستردهای از طالبان در طی دهههای اخیر انجام دادهاند و اکنون میتوانند متحدان خودشان را در کابل، کاملاً جاافتاده تصور کنند. پاکستان آنچه آرزو میکرد، به دست آورد؛ اما پشیمان خواهد شد. با تسلط طالبان بر افغانستان، پاکستان در برابر افراطگرایی در داخل کشور آسیبپذیرتر میشود و در صحنۀ جهانی نیز منزویتر خواهد شد.
پیروزی طالبان برای صلح و امنیت داخلی پاکستان فاجعهبار خواهد بود. افراطگرایی اسلامی، جامعۀ پاکستان را به دستههای فرقهای تقسیم کرده است و قدرتگرفتن اسلامگرایان افغان در کشور مجاور فقط باعث جسورشدن رادیکالها در داخل کشور خواهد شد. تلاش برای درهمشکستن طالبان ممکن است به بازگشت خشونت و حملۀ طالبان پاکستانی به اهدافی در داخل پاکستان منجر شود. اگر جنگ بین طالبان و مخالفان آنها وخیمتر شود، پاکستان مجبور است با جریان جدیدی از پناهندگان مقابله کند. جنگ داخلی در کشور همسایه، بیشتر، به اقتصاد کشورِ در حال تقلا آسیب خواهد رساند. منتقدان پاکستانی مدتهاست که از سناریوی درگیری کشورشان با طالبان ترسیده و آن را پیشبینی کردهاند؛ اما ژنرالهای پاکستان، طالبان را بهعنوان شریکی مهم در رقابت خود با هند میدانند. در همین حال، رهبران غیرنظامی در اسلامآباد، سیاستی را پذیرفتند که به حذف نفوذ واقعی یا درکشدۀ هند در افغانستان اولویت میدهد.
فکر دائم دربارۀ هند
نهاد امنیتی پاکستان مدتهاست برای شکلگیری دولت دوست در کابل دغدغۀ ذهنی دارد. دیدگاه مذکور در این اعتقاد ریشه دارد که هند در حال برنامهریزی برای تجزیۀ پاکستان در امتداد دستهبندیهای قومی است. افغانستان نیز سکوی پرتاب شورشهای ضد دولتی در بلوچستان و خیبر پختونخوا پاکستان است. چنین ترسهایی از این واقعیت سرچشمه میگیرند که افغانستان در زمان تأسیس پاکستان در اوت 1947، خواستار بخشهایی از مناطق بلوچستان و پشتون پاکستان بود. افغانستان چند روز بعد، پاکستان را به رسمیت شناخت و روابط دیپلماتیک برقرار کرد؛ اما خط دیورند را که انگلیس ترسیم کرده بود، بهعنوان مرز بینالمللی به رسمیت نمیشناخت. در این زمان، روابط افغانستان با هند دوستانه بود و همین امر باعث شد پاکستان به اسلامگرایان افغان اجازه دهد حتی قبل از اشغال افغانستان توسط شوروی در سال 1979، در این کشور خودشان را سازماندهی کنند.
با وجود همکاری گستردۀ آمریکا و پاکستان در افغانستان در طول جنگ سرد، دو کشور هرگز نتوانستند بهطور واقعی، بر سر منافع ناسازگارشان در این کشور به توافق برسند. آمریکا بهعنوان بخشی از استراتژی جهانیِ مقابله با شوروی، از طریق پاکستان، اسلحه و پول برای مجاهدان ارسال کرد؛ اما پس از ترک شوروی، علاقۀ چندانی به آیندۀ افغانستان نشان نداد. از طرف دیگر، مقامات پاکستانی، جهاد ضد شوروی را فرصتی برای تبدیل افغانستان به کشوری وابسته میدانستند. آنها به این امید از مجاهدان بنیادگرا حمایت میکردند که دولت آیندۀ تحت سیطرۀ آنها بتواند از نفوذ هند جلوگیری کند و به سرکوب ملیگرایی قومیتهای بلوچ و پشتون در امتداد مرز مشترکشان کمک نماید.
این اختلافات حلنشده همچنان به قوت خودش باقی ماندند. حتی پس از آنکه پاکستان بهدنبال وقایع 11 سپتامبر، قطب لجستیکی نیروهای آمریکایی در افغانستان شد، مقامات اسلامآباد نگران نفوذ هند در کابل بودند. به همین دلیل، ارتش پاکستان از طالبان حمایت کرد. ژنرال حمید گل، رئیس سابق سرویسهای اطلاعاتی پاکستان، در سال 2014 بهطور علنی بیان کرد که چگونه ISI (سرویس اطلاعاتی پاکستان) از کمکهای آمریکا پس از 11 سپتامبر برای ادامۀ حمایت مالی طالبان استفاده کرده است و چگونه از تصمیم آمریکا برای نادیدهگرفتن گروه اسلامگرای افغانی از تعقیب القاعده سود برده است. او در سال 2014 به مخاطبان تلویزیون گفت: «وقتی تاریخ نوشته شود، در آن اعلام میشود که ISI با کمک آمریکا اتحاد جماهیر شوروی را در افغانستان شکست داد؛ اما جملۀ دیگری هم وجود دارد و آن جمله این است که ISI با کمک آمریکا، آمریکا را هم شکست داد.»
اخیراً مقامات ارشد پاکستانی نیز دربارۀ ناکامی آمریکا در نابودی طالبان اظهارنظرهایی کردهاند. آنها معتقدند تعامل دیپلماتیک واشنگتن با گروه اسلامگرا بهمنزلۀ پذیرش ضمنی نفوذ آن در افغانستان است. پس از امضای توافقنامۀ آمریکا و طالبان در دوحه در فوریه 2020 که زمینه را برای خروج نیروهای آمریکایی فراهم کرد، خواجه محمد آصف، وزیر دفاع سابق پاکستان، در توئیتی، عکسی از دیدار مایک پمپئو، وزیر امور خارجۀ آمریکا، با ملا عبدالغنی، برادر رهبر طالبان، منتشر کرد. وی در یادداشتی افزود: «ممکن است شما قدرت خودتان را داشته باشید؛ اما خدا با ماست. اللهاکبر!». آصف بهعنوان وزیر امور خارجه تأکید کرد که روابط پاکستان با طالبان فقط نشاندهندۀ تأیید نیروی سیاسی آنها در افغانستان است. پیروزی قریبالوقوع طالبان برای پاکستانیهایی مانند گل و آصف، پیروزی عملیات مخفی پاکستان است.
این پیروزی بهاحتمال زیاد نتیجۀ معکوس خواهد داشت. آمریکاییها هرگز تصور پاکستان از تهدید وجودی هند را جدی نمیگیرند. به همین دلیل است که آنها ترجیح پاکستان در حمایت از اسلامگرایان پشتون را بر ناسیونالیستهای افغان درک نکردهاند. مقامات پاکستانی در طول این سالها تصمیم گرفتند اقدامات پاکستان در افغانستان را تکذیب کنند یا آنها را توضیح دهند. این امر به اتهامات مضاعف از سوی آمریکا به پاکستان منجر شد و بیاعتمادی بیشتری در روابط دوجانبۀ این دو کشور ایجاد کرد. روابط با هند و بقیۀ جهان نیز آسیب دیده است و پاکستان بیش از حد به چین وابسته است. پاکستان از 90 میلیارد دلار بدهی خارجی، حدود 27 درصد، معادل 24 میلیارد دلار، به پکن بدهکار است. این کشور همچنین پس از ازدستدادن کمکهای نظامی آمریکا مجبور شده است به فناوری نظامی کمکیفیت چین تکیه کند.
دور از حد معمول
سی سال حمایت از افراطگرایی، اختلال در عملکرد داخلی کشور را به دنبال داشته است. اقتصاد این کشور بهجز در سالهایی که آمریکا به آن کمک کرده است، دچار مشکل شد. اسلامگرایان وطنی به خشونتهای پراکنده دامن زدهاند که نمونۀ آن را میتوان در حملات تروریستی به اقلیتهای مذهبی و شورشهایی مشاهده کرد که خواستار اخراج سفیر فرانسه بهاتهام توهین به حضرت محمد (ص) در فرانسه بودند. حقوق زنان تهدید شده است و رسانههای اصلی و اجتماعی بهطور مرتب سانسور میشوند تا مطابق با حساسیتهای اسلامگرایان افراطی باشند.
چهار سال پیش، ژنرال قمر جاوید باجوا، فرمانده ارتش فعلی پاکستان اعلام کرد میخواهد پاکستان را به کشوری عادی تبدیل کند. او از آن زمان، از ضرورت بهبود روابط با هند و کاهش وابستگی پاکستان به چین صحبت کرده است. این چشمانداز تحول به تلاشهایی برای ایجاد آشتی در افغانستان مربوط است. پاکستان قول داده است برای دستیابی به توافق صلح به آمریکا کمک کند. باجوا آمادگی پاکستان را برای گسترش شرکای خود در افغانستان به گروههای غیرطالبان نشان داد. سرویس اطلاعاتی پاکستان، جلساتی را بین مذاکرهکنندگان آمریکا و برخی از رهبران طالبان ترتیب داد که به توافق دوحه منجر شد. در این توافق، زمانبندی برای خروج نظامیان آمریکا در قبال وعدههای مبهم طالبان مبنی بر آغاز مذاکرات صلح با دیگر افغانها و جلوگیری از بهکارگیری سرزمینهای تحت کنترل آنها برای انجام حملات تروریستی علیه آمریکا تعیین شد.
این توافق بهجای بازگرداندن وضعیت عادی در پاکستان، تنها چالشهای این کشور را تشدید میکند. اگرچه پاکستان این توافق را با این امید تسهیل کرد که وضعیت خود را در مواجهه با آمریکا بهبود بخشد، اکنون بهدلیل امتناع طالبان از توقف جنگ و موافقت با تقسیم قدرت، مقصر شناخته میشود. با توجه به روابط ضعیف پاکستان با دیگر گروهها در افغانستان، ممکن است چارهای جز این نباشد که پاکستان در صورت شکلگیری جنگ داخلی در مرزهای شمال غربی این کشور همراه با طالبان بماند.
پاکستان انتظار دارد طالبان پیروز شود؛ درست همان طوری که رهبران این کشور از ضرورت آشتی میان افغانها صحبت میکنند. اگرچه اظهارات علنی اسلامآباد به تمایل پاکستان به صلح اشاره میکند، بعید است مقامات آمریکایی، مخالفت پاکستان، مبنی بر تمایلنداشتن به تسلط نظامی طالبان را باور کنند. به نظر میرسد بیاعتمادی در روابط دو کشور در سالهای پیش رو بیشتر هم میشود.
آرزوی دردسرساز
پیروزی طالبان برای آن دسته از پاکستانیهایی که جهان را در منشور رقابت با هند میبینند، خوشحالکننده است. پاکستان در رقابت با هند در بیشترِ جبههها خوب عمل نکرده است؛ اما به نظر میرسد نیروهای نیابتیاش در افغانستان موفق هستند؛ حتی اگر پاکستان نتواند آنها را بهطور کامل کنترل کند؛ اما این پیروزی شکستخورده است. این تحولات، پاکستان را از تبدیلشدن به کشوری عادی دور میکند و اختلال در عملکرد داخلی و قفلشدن سیاست خارجی را به دنبال دارد که عمدتاً با دشمنی با هند و وابستگی به چین تعریف میشود. گرفتاری طولانی واشنگتن و اسلامآباد در افغانستان، روابط آمریکا و پاکستان را بیشتر تضعیف میکند. بعید به نظر میرسد که آمریکا بهزودی پاکستان را که برای دهها سال به توانمندسازی طالبان پرداخته است، ببخشد. در سالهای آتی، پاکستانیها بحث خواهند کرد که آیا اثربخشی تلاششان برای نفوذ در افغانستان از طریق گروههای نیابتی طالبان ارزشمند بوده است یا نه؛ در صورتی که پاکستان پس از 11 سپتامبر میتوانست با حمایت کامل از آمریکاییها منافع خود را تأمین کند.
(حسین حقانی؛ مدیر آسیای جنوبی و مرکزی در موسسه هادسون / فارن افیرز)