پیوستن افغانستان به پروژه سی پیک، فرصتی استراتژیک یا تهدید پنهان؟

در پی نشست سه ‌جانبه اخیر میان نمایندگان افغانستان، پاکستان و چین، توافقاتی اولیه برای گسترش پروژه «راهروی اقتصادی چین – پاکستان» (CPEC) به افغانستان صورت گرفته است؛ موضوعی که بازتاب‌ های گسترده‌ ای در سطح منطقه‌ ای و بین ‌المللی داشته است. پیوستن افغانستان به این پروژه، به باور بسیاری از ناظران، می ‌تواند دریچه‌ ای به ‌سوی ثبات اقتصادی، توسعه زیرساختی و انسجام منطقه ‌ای باشد. اما در عین حال، این رویداد دارای ابعاد پیچیده‌ و چالش‌ برانگیزی نیز هست که نیازمند بررسی همه‌ جانبه است.

پروژه سی پیک به عنوان یکی از ستون ‌های اصلی طرح «یک کمربند، یک راه» چین، شامل ساخت و توسعه جاده ‌ها، خطوط ریلی، پروژه ‌های انرژی، بنادر و مناطق اقتصادی ویژه است که از مرزهای غربی چین آغاز و به بندر گوادر در جنوب پاکستان منتهی می ‌شود. الحاق افغانستان به این شبکه می‌ تواند پیامدهای مثبتی در پی داشته باشد. نخست آن ‌که افغانستان با بهره ‌گیری از موقعیت ژئوپولیتیکی خود، می‌ تواند به نقطه اتصال آسیای مرکزی، جنوبی و چین بدل شود و نقش خود را به ‌عنوان چهارراه منطقه‌ ای احیا کند. دوم آن ‌که استفاده از قلمرو افغانستان برای انتقال کالا و انرژی می ‌تواند به منبعی پایدار برای درآمدهای ملی بدل شود و بخشی از کسری مزمن بودجه را جبران کند. همچنین توسعه زیرساخت‌ هایی چون راه ‌ها، شبکه برق و تسهیلات مخابراتی، محرکی مهم برای بازسازی اقتصادی خواهد بود. در کنار این‌ ها، پروژه‌ های اقتصادی و صنعتی می‌ تواند فرصت‌ های شغلی ایجاد کرده و به کاهش فقر و بیکاری مزمن در کشور کمک کند.

با این حال، در کنار این فرصت‌ ها، نگرانی ‌هایی جدی نیز وجود دارد که نمی ‌توان از آنها چشم ‌پوشی کرد. یکی از مهم‌ ترین چالش‌ ها، نفوذ فزاینده چین و پاکستان در ساختارهای اقتصادی و حتی امنیتی افغانستان است. برخی تحلیلگران هشدار می ‌دهند که افغانستان ممکن است به حیاط خلوت اقتصادی و امنیتی این دو کشور تبدیل شود، بدون آن‌ که در سیاست‌ گذاری‌ های کلان آن نقش مؤثری ایفا کند.

افزون بر این، در غیاب چارچوب ‌های حقوقی مشخص و توافقات شفاف، حضور بازیگران خارجی در زیرساخت‌ های کلیدی می‌ تواند به تضعیف حاکمیت ملی منجر شود. از سوی دیگر، پیوستن افغانستان به این پروژه می ‌تواند تنش ‌هایی با بازیگران دیگر منطقه، به‌ ویژه هند، ایجاد کند؛ کشوری که از مخالفان سرسخت سی پیک است و حضور افغانستان در این طرح را تهدیدی برای منافع راهبردی خود تلقی خواهد کرد. همچنین ایالات متحده که با طرح «یک کمربند، یک راه» رویکردی انتقادی دارد، ممکن است از ابزارهای فشار سیاسی و اقتصادی برای جلوگیری از گسترش نفوذ چین در افغانستان استفاده کند. افزون بر همه این ‌ها، چالش‌ های داخلی مانند ضعف نهادهای اجرایی، فرار نخبگان، و فساد ساختاری نیز توان افغانستان را برای مدیریت پروژه‌ های بزرگ بین ‌المللی تضعیف می‌ کند.

پیوستن افغانستان به سی پیک می ‌تواند آغازی برای نقش‌ آفرینی مثبت در نظم اقتصادی منطقه باشد، اما تنها در صورتی که این روند با دوراندیشی سیاسی، شفافیت قراردادی و حفظ استقلال تصمیم ‌گیری ملی همراه گردد. در غیر این صورت، این پروژه می‌ تواند به ‌جای فرصتی برای توسعه، به ابزاری برای وابستگی جدید بدل شود.

مطلبی از نشریه دیلی شهادت

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امان الله هوتکی تحلیلگر مسائل سیاسی: جبهه به‌اصطلاح مقاومت، صرفاً گروهی از قاچاقبران، آدم‌ربایان و مقام‌های فاسد پنجشیری است که در دوران جمهوری، اموال مردم را غارت می‌کردند. همین افراد طالبان را قوم‌گرا می‌خوانند، در حالی که تمام تشکیلات خودشان بر پایه تعصب قومی بنا شده است. این گروه تحت نام مقاومت، در واقع جاسوسان بیگانگان هستند.
آرین یون نماینده پیشین پارلمان: زلنسکی دقیقاً به سرنوشتی دچار شده است که ما شدیم. فرمانده اعلی قوای ما، رئیس‌جمهور غنی نیز به ما می‌گفت که هیچ شکی در نیت آمریکا نداشته باشید. پیشنهاد ما این بود که از دامن آمریکا رها شویم و مذاکرات واقعی با طالبان آغاز گردد، اما رئیس‌جمهور تأکید داشت که آمریکا از او حمایت می‌کند...
عبدالسلام ضعیف از بنیانگذاران امارت اسلامی: هر چیزی که می‌تواند باعث نابودی و شکست یک قوم یا جامعه بزرگ شود، اختلاف و نفاق است. پایه‌های وحدت همیشه مستحکم هستند و می‌توانند در برابر هر نوع فشار مقاومت کنند. دشمن همواره راه نفوذ به این چارچوب را در تفرقه جستجو می‌کند تا به هدف خود برسد.
به اوکراین گفتند عضو ناتو شود تا امنیتش را تضمین کنیم. اوکراین که درخواست عضویت داد و جنگ شد، شرق سرزمینش را به روسیه بخشیدند و معادنش را بالا کشیدند، رییس جمهورش را هم با خفت هر چه تمام، از کاخ سفید بیرون انداختند. این یکی از عجیب ترین فریب‌های تاریخ روابط بین‌الملل بود.
همان روزی که ناچار شد امضای خروج خفت‌بار خود از افغانستان را ثبت کند، پس از بیست سال اشغالی که با مقاومتی استوار و تسلیم‌ناپذیر روبه‌رو شد. توافق دوحه فقط یک سند نبود، بلکه گواهی بر شکست بزرگ‌ترین قدرت نظامی جهان در برابر اراده‌ی ملتی بود که سر خم نکرد.
تصویری از مزار شهید سیدحسن نصرالله
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x