برای افغان ها و جامعه جهانی این سوال مطرح است که چرا طالبان روند تدریس در مکاتب و دانشگاه ها از جمله ممنوعیت تحصیل دختران را متوقف کرده و به بهانه های مختلف و یا زور سعی در بستن تمام نهادها و سازمان های بین المللی دارند تا آنها افغانستان را ترک کنند؟
یک گروه مسئولیت پذیر مبتنی بر عقلانیت این کارها را انجام نمی دهد، اما این کار جدیدی نیست. در دهه 1990، زمانی که القاعده و طالبان به وجود آمده و سپس به قدرت رسیدند، در پیشاور و افغانستان آنها افراد تعلیم یافته را هدف قرار می دادند، می کشتند و مجبور می کردند به کشورهای دیگر بروند. این پروژه پاکستان برای نابودی افراد دارای احساس ملی یا مجبور کردن آنها به ترک کشور بود.
آنها می خواهند مردم افغانستان را بی سواد، فقیر و نیازمند نگه دارند. مردم بی سواد و فقیر نمی توانند حقوق مظلومان را مطالبه کنند. این فرمول شبیه به داستان نخست وزیر هاشم خان است که زمانی تعدادی مرغ را که مدت ها بود دانه نداده بودند و گرسنه بودند نگهداری می کرد. سپس اعضای نزدیک خانواده خود را جمع کرد تا به آنها درسی عملی بیاموزد.
هاشم خان مرغ ها را آزاد کرده بود به آنها غلات (غذا) داد. می بیند که اول مرغ ها با هم جنگ می کردند و هر کدام برای بدست آوردن غله کوشش می کرد. وقتی مرغ ها سیر شدند، دیگر دانه را نخوردند و به این طرف و آن طرف می دیدند. هاشم خان به اعضای خانوادهاش گفت که اگر افغانها سیر شوند، به این طرف و آن طرف نگاه خواهند کرد و خطری برای قدرت آنها به وجود خواهند آورد. خوب است که نه بمیرند و نه سیر شوند.
ساختن مدارس؛ وقتی مدارس افراطی در افغانستان باشند، پاکستان می تواند به خوبی از آنها استفاده کنند و از آنها برای جنگ های نیابتی استفاده کنند، اما افغان ها و افغانستان را مقصر معرفی میکند. به این ترتیب جامعه جهانی مستقیماً به افغان ها و افغانستان کمک نخواهد کرد و همه چیز تحت کنترل آنها خواهد بود که این یک روش اشغالگری است که در افغانستان انجام خواهند داد.
اگر یک نظام مشروع در افغانستان ایجاد شود، مجبور به پذیرش مسئولیت در مقابل مردم و جامعه جهانی خواهند شد، آنگاه نمی توانند ظلم کنونی و نقض حقوق بشر را با دست آزاد انجام دهند. بر این اساس، حفظ قدرت نامشروع از سوی نظام مشروع برای طالبان برای تحقق اهداف فوق مهم است.
طالبان می توانند درآمد کافی برای چاره خود جمع آوری کنند. فقر مردم برای آنها مهم نیست. بی سواد و باسواد هم می دانند که اگر در کشوری که روابط بین الملل، نظام بانکی و رشد اقتصادی نداشته باشد، فقر به وجود می آید و در نهایت آن کشور به میدان جنگ های نیابتی تبدیل می شود.
طالب همچنین ظرفیت مدیریت این بازی های پیچیده نیابتی را ندارد. امنیتی که شعار آن را می داد، آن امنیت از دو رفته. امنیت جسمی و انسانی روز به روز بدتر می شود. حملات انتحاری، قتل های هدفمند، سرقت ها، آدم ربایی ها، غارت منابع دولتی، فقر و رشوه در حال افزایش است.
افغان ها که اکنون در داخل و خارج کشور با مشکل مواجه هستند و دست به گریبان یکدیگر انداخته اند، پیش از اینکه دیر شود برای یک نظام مشروع بین المللی کوشش کنند.