پاکستان و طالبان پس از یک ماه درگیری خونین، دور تازه ای از مذاکرات را در استانبول آغاز کرده اند. هدف این گفتگوها جلوگیری از تشدید بحران میان دو کشور است، اما هر دو طرف یکدیگر را به نقض آتش بس متهم میکنند و فضای سنگین جنگ در امتداد خط دیورند، مرز مورد مناقشه افغانستان و پاکستان، حاکم است. در ظاهر، ارتش پاکستان از طالبان نیرومندتر است و ممکن است تصور کند در صورت آغاز جنگ می تواند دستاوردی به دست آورد، اما واقعیت این است که یک جنگ تمام عیار با طالبان می تواند برای پاکستان به شدت زیان بار باشد.
نخست، بحران مشروعیت مذهبی و سیاسی:
پاکستان برای توجیه جنگ های خود در گذشته، از مذهب و روایت های جهادی استفاده می کرد. اما امروز شرایط فرق کرده است. طالبان خود را «وارث واقعی مکتب دیوبندی» می دانند و حتی وزیر خارجه شان، امیرخان متقی، با سفر به مدرسه دیوبند در هند، جایگاه مذهبی خود را تثبیت کرده است. در چنین شرایطی، علمای پاکستانی به سختی می توانند جنگ علیه طالبان را از منظر دینی توجیه کنند. علاوه بر این، سیاستمداران پاکستانی نیز بر سر موضوع جنگ با طالبان اختلافنظر دارند. احزابی چون تحریک انصاف، عوامی نشنل پارتی و حزب ملی عوامی پښتونخوا آشکارا با سیاست نظامیگری دولت شهباز شریف مخالفت کرده اند. حتی در داخل ایالت خیبر پښتونخوا، که مرز مشترک با افغانستان دارد، دولت محلی به رهبری حزب تحریک انصاف با عملیات ارتش پاکستان علیه شبه نظامیان مخالف است. این چند دستگی سیاسی می تواند هرگونه تلاش نظامی را از درون تضعیف کند.
دوم، شکست در جلب حمایت عمومی و منطقه ای:
پیش از حملات نظامی، اسلام آباد احتمالا گمان می کرد مردم افغانستان، به ویژه مخالفان طالبان، از اقدامش استقبال می کنند. اما نتیجه برعکس شد. بیشتر افغان ها حملات پاکستان را تجاوز به خاک کشورشان دانسته و آن را حمله ای علیه «دولت افغانستان» تعبیر کردند. بمباران های پاکستان در کابل که قربانیان غیرنظامی بر جای گذاشت، خشم عمومی را به اوج رسانده است. حتی پشتون های ساکن در خاک پاکستان نیز از این اقدام حمایت نکردند، چرا که زندگی اقتصادی دو ایالت خیبر پښتونخوا و بلوچستان به تجارت با افغانستان وابسته است. بسیاری از تاجران این مناطق در جریان درگیری های اخیر، علیه ارتش پاکستان اعتراض کردند. بنابراین ادامه جنگ، نه تنها پشتیبانی داخلی ندارد بلکه نارضایتی گسترده ای را در میان جوامع مرزی به همراه خواهد داشت.
سوم، وضعیت وخیم اقتصادی:
پاکستان در حال حاضر با بحران اقتصادی عمیقی روبه رو است. هرچند در ماه های اخیر روابطش با ایالات متحده بهبود یافته و در ماه سپتامبر توافق دفاعی مشترکی با عربستان سعودی امضا کرده، اما این تحولات هیچ سودی برای اقتصاد بیمار این کشور نداشته است. طبق گزارش نشریه فایننشیال تایمز، فقر در پاکستان رو به افزایش است، سرمایه گذاری ها کاهش یافته و رشد اقتصادی متوقف شده است. با چنین وضعیتی، کشور توان مالی لازم برای ورود به یک جنگ طولانی مدت را ندارد. هر روز جنگ، به معنای تضعیف بیشتر اقتصاد و افزایش فشار تورمی بر مردم خواهد بود.
چهارم، تناقض سیاست خارجی و سردرگمی مردم:
طی چهار دهه گذشته، رفتار دوگانه پاکستان در قبال افغانستان باعث سردرگمی مردم خود شده است. در دوران نخست وزیری عمران خان، دولت پاکستان صدها عضو تحریک طالبان پاکستان را در ایالت خیبر پښتونخوا اسکان داد؛ اقدامی که با اطلاع و مشارکت ارتش انجام شد. ژنرال فیض حمید، رئیس وقت استخبارات ارتش، نقش کلیدی در این توافق داشت. از سوی دیگر، مقامات کنونی که امروز لحن تندی علیه طالبان دارند، در گذشته از پیروزی طالبان در کابل استقبال کرده بودند. خواجه آصف، وزیر دفاع فعلی، هنگام سقوط کابل در سال ۲۰۲۱ پیروزی طالبان را در توییتر تبریک گفت و عمران خان، نخست وزیر وقت، از «شکستن زنجیرهای بردگی» توسط طالبان تمجید کرد. چنین چرخشهای ناگهانی، مشروعیت سیاست خارجی پاکستان را زیر سؤال برده است.
در نهایت، جغرافیای سخت افغانستان و خطر فرسایش نظامی:
تجربه تاریخی نشان داده است که هیچ قدرتی در جنگ زمینی با افغانستان پیروز نشده است. زمین کوهستانی و ساختار غیرمتمرکز طالبان، جنگ را برای پاکستان پرهزینه و طولانی خواهد کرد. طالبان می توانند با تکیه بر جنگ های چریکی، پاکستان را درگیر جنگی فرسایشی کنند که پیامدهای سیاسی و اقتصادی ویرانگری برای اسلامآباد به همراه خواهد داشت.
درنهایت، پاکستان در موقعیتی نیست که از یک جنگ تمام عیار علیه طالبان سود ببرد. نه پشتوانه مذهبی دارد، نه اجماع سیاسی، نه حمایت مردمی و نه توان اقتصادی. ادامه مسیر جنگ، تنها به فروپاشی بیشتر ثبات داخلی، افزایش فقر، و تضعیف جایگاه منطقه ای پاکستان منجر خواهد شد. در واقع، چنین جنگی بیش از آنکه طالبان را تضعیف کند، می تواند خود پاکستان را از درون فرسوده و بی ثبات سازد.
مطلبی از نشریه دیپلمات

