چگونه جنگ امریکا در افغانستان، محیط زیست این کشور را ویران ساخت؟

پرندگان در میان شاخه های کم ارتفاعی که بر روی جویبارهای پرتلالو آویزان هستند در امتداد مسیر جلال آباد به سمت جنوب به سمت ولسوالی اچین در ولایت ننگرهار پرواز می کنند. سپس، چشم انداز و منظره تغییر می کند، زیرا مزارع سرسبز جای خود را به زمین های بایر و بی حاصل می دهند.

جلوتر منطقه آچین در میان کوه‌های صخره‌ای قرار دارد که در مرز پاکستان واقع شده است، منطقه‌ای که از آغاز جنگ توسط بمب‌های آمریکایی در هم کوبیده شد.

کارگران کنار جاده صف کشیده اند و با طلق (سیلیکات منیزیم) سفیدی که از کوه ها پایین آورده اند، گرد و غباری شده اند. هنگامی که مشغول بار کردن وسایل سنگین موترهای باربری هستند، باد شدیدی روی گونه‌های ترک‌خورده‌شان می‌گزد. در این نواحمی منطقه اچین، هیچ چیز دیگری در منظره سفید شده در حال حرکت نیست. مردم محلی می‌گویند مدت ها سال است که این زمین خشن و ناملایم توسط موادهای شیمیایی آلوده شده و کسی در اینجا رفت و آمدی ندارد.

در آپریل 2017، ارتش ایالات متحده قوی ترین بمب متعارف و شناخته شده خود را در این منطقه بالای مردم انداخت کرد – GBU-43/B Massive Ordnance Air Blast، که به طور غیر رسمی به عنوان “مادر همه بمب ها” یا MOAB شناخته می شود.

قبل از حمله هوایی، قدرت ولی و سایر ساکنان اسد خیل به دنبال خروج همراه با سربازان افغان و نیروهای ویژه ایالات متحده از منطقه بودند. هشت ماه پس از انفجار مهیب، سرانجام اجازه یافتند به خانه های خود بازگردند. اقای ولی می گوید خیلی زود بعد از آن انفجار بود که بسیاری از ساکنان متوجه بیماری های عجیب و بثورات پوستی شدند.

ولی، یک کشاورز 27 ساله، که لباس زیر خود را بالا می کشد تا برجستگی های قرمز رنگی که روی ساق پاهایش کشیده شده بود را به من نشان دهد، می گوید: “همه مردمی که در روستای اسد خیل زندگی می کردند، پس از انداخت آن بمب، بیمار شدند. (من آن را در تمام بدنم دارم) او می گوید که این بیماری پوستی را از آلودگی به جا مانده توسط بمب مادر (MOAB) گرفته است.”

وقتی ولی و همسایگانش به روستای خود بازگشتند، متوجه شدند که زمین آنها مانند گذشته، محصولی ندارد. او می‌گوید که شعاع انفجار بمب که تا شهرک شادل بازار، بیش از یک مایل و نیم فاصله داشت، ویران گردید. او می گوید: «در گذشته 150 کیلوگرام گندم از زمین خود برداشت می کردیم، اما اکنون نمی توانیم نیمی از آن را تهیه کنیم. ما برگشتیم چون خانه و معیشت ما اینجاست، اما این زمین ها امن نیستند. همه گیاهان مسموم و بیمار هستند و ما هم همینطور.»

با این حال، بقایای بمب‌هایی که روستاییان را آزار می‌دهند، تنها یکی از نمونه‌های میراث سمی زیست‌محیطی جنگ است. برای دو دهه، افغان‌ها، اطفال شان را بزرگ کردند، سر کار رفتند و در کنار پایگاه‌های نظامی وسیع آمریکا و گودال‌های سوخته به دنیا آمدند، و اثرات درازمدت این قرار گرفتن در معرض موادهای شیمیایی نامشخص است. مقابله با پیامدهای آلودگی جنگ چندین نسل طول خواهد کشید.

 

قدرت ولی با دو پسرش در خانه شان در منطقه اسد خیل در ولسوالی اچین ولایت ننگرهار 

اشغال نظامی دو دهه ای آمریکا، محیط طبیعی افغانستان را به گونه ای ویران کرده است که ممکن است هرگز به طور کامل مورد بررسی یا رسیدگی قرار نگیرد. نیروهای نظامی آمریکا و متحدانش، عمدتاً سایر اعضای ناتو، بارها از مهمات نظامی استفاده کردند که می تواند مواد سمی بسیاری از خود به جای بگذارند. این سلاح‌ها مواد سرطان‌زا، تراتوژن و ژنوتوکسین‌های شناخته‌شده  (مواد سمی که می‌توانند باعث نقص‌های مادرزادی در جنین و آسیب هایی را به دی ان ای وارد کنند) را بدون پاسخگویی به محیط زیست وارد کردند.

ساکنان محلی مدت‌ها گزارش کرده‌اند که پایگاه‌های نظامی ایالات متحده مقادیر زیادی فاضلاب، زباله‌های شیمیایی و مواد سمی را از پایگاه‌های خود به زمین‌ها و آبراه‌ها می‌ریزند و زمین‌های کشاورزی و آب‌های زیرزمینی را برای کل خانواده های ساکن اطراف آن، آلوده می سازند. آنها همچنین زباله‌ها و سایر زباله‌ها را در گودال‌های آتش‌سوزی در هوای آزاد سوزاندند – که برخی از آنها به اندازه سه زمین فوتبال هستند – آسمان روستاها توسط دودهای مضر تولید شده توسط زباله ها، سیاه پوش می شد.

افغانستان بیش از 40 سال از جنگ را متحمل شده است. شواهد در همه جا وجود دارد، برخی از آنها ثابت و مدفون و برخی از آنها هنوز زنده هستند. مواد شیمیایی به کار رفته در جنگ، زمین را مسموم کرده که هنوز به خوبی شناخته نشده اند. قبل از ورود ارتش ایالات متحده به افغانستان، نیروهای شوروی به استقرار سلاح های شیمیایی از جمله ناپالم (بمب های آتشزا / ماده مخصوص تغلیظ پترول و تهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله) متهم شده بودند. سپس پایگاه های آنها توسط آمریکایی ها تصرف شده و همان اهداف را دنبال کردند. امروزه، لایه‌هایی از زباله‌های طبی، بیولوژیکی و شیمیایی باقی مانده‌اند که احتمالاً هرگز پاکسازی نشوند.

از نخستین حملات هوایی پس از 11 سپتمبر که در سال 2001 علیه طالبان و القاعده هدف قرار گرفت تا دو دهه بعد از خروج آشفته وار پنتاگون از کشور، ارتش ایالات متحده بیش از 85 هزار بمب بر روی مردم افغانستان انداخت کرده است. اکثر آنها حاوی ماده منفجره ای به نام RDX بودند که می تواند بر سیستم عصبی بدن تأثیر بگذارد که سازمان حفاظت از محیط زیست ایالات متحده آن را به عنوان یک ماده ی سرطان زا احتمالی برای انسان ها عنوان کرده است.

نسبت دادن بیماری های خاص به آلودگی هوا، آب و خاک اغلب بسیار دشوار است، اما روستائیانی که در مجاورت پایگاه های اصلی ایالات متحده زندگی می کردند – و پزشکان افغان و مقامات صحت عمومی که آنها را معالجه می کردند – می گویند که پنتاگون تمایلی به به کارگیری محافظت های حداقلی محیط زیست ندارند که باعث ایجاد بیماری‌های جدی کلیوی، قلبی-ریوی، گوارشی و پوستی، ناهنجاری‌های مادرزادی و انواع مختلف امراض سرطانی می‌شود.

جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده، در سخنرانی سال 2022 خود در مورد چنین علیتی صریح بود، اما فقط در رابطه با کهنه سربازان آمریکایی. او توصیف کرد: “دود سمی، غلیظ از سموم، در هوا وجود دارند که به ریه های سربازان ما وارد می شود.” او از کنگره خواست قانونی را تصویب کند تا «اطمینان حاصل شود که معیوبین جنگی که در اثر تماس‌های سمی در عراق و افغانستان دچار مشکل شده‌اند، در نهایت از مزایا و مراقبت‌های صحی جامعی که سزاوار آن هستند برخوردار شوند”.

چند ماه بعد، کنگره لایحه‌ای موسوم به قانون پیمان را تصویب کرد و 23 بیماری سوختگی سمی و شرایط صحی مرتبط با قرار گرفتن در معرض آلودگی ها را اضافه کرد که معیوبین جنگی می‌توانند از مزایای آن‌ها، از جمله برونشیت، بیماری مزمن انسدادی ریه و 9 نوع سرطان تنفسی جدید واجد شرایط برخوردار شوند با هزینه ای بیش از 270 میلیارد دالر در یک دهه آینده. این قانون نشان دهنده بزرگترین گسترش مزایای معیوبینی جنگی در طول تاریخ بوده است.

اما نه بایدن و نه کنگره به افغان‌هایی که در نزدیکی پایگاه‌های نظامی ایالات متحده زندگی می‌کردند یا برای آن‌ها کار می‌کردند و هنوز هم از بسیاری از بیماری‌ها و سرطان‌ها رنج می‌برند، صحبتی نکردند و یا وعده ای برای درمان، به آنها ندادند.

بر اساس بخش 120 قانون جبران خسارت و مسئولیت جامع واکنش زیست محیطی، وزارت دفاع (DOD) موظف است مسئولیت تمام اقدامات اصلاحی لازم برای محافظت از سلامت انسان ها و محیط زیست ناشی از فعالیت های خود را بر عهده بگیرند. با این حال، مقررات وزارت دفاع، پاکسازی محیط ‌زیست در پایگاه‌های نظامی خارج از کشور را که دیگر مورد استفاده قرار نمی‌گیرند، ممنوع می‌کند، مگر اینکه طبق یک توافق بین‌المللی الزام‌آور یا یک طرح پاکسازی که قبل از انتقال با کشور میزبان مذاکره شده باشد، الزامی باشد.

در سال 2011، حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان به اوج خود در حدود 110 هزار پرسونل رسید – نیروهای ناتو با 20 هزار پرسونل اضافی – روزانه حدود 900 هزار پوند (408 هزار و 233 کیلوگرام) زباله تولید می کردند که بخش عمده آن بدون هیچ گونه کنترل آلودگی سوزانده می شد. اداره بازرسی آمریکا در امور بازسازی افغانستان یا (اداره سیگار) اظهار داشته است که قوانین افغانستان در مورد منع سوزاندن کالاها در گودال ها برای نیروهای ایالات متحده و سایر نیروهای بین المللی قابل اجرا نبود و به گفته سربازان، ارتش ایالات متحده تا زمان خروج در اگست 2021، کالاها را در گودال ها می سوزاندند.

 

 

بگرام، در شمال کابل، بزرگترین پایگاه نظامی ایالات متحده در طول جنگ 20 ساله بود. میدان‌های هوایی در جلال آباد و قندهار از بزرگ‌ترین میدان‌های هوایی مورد استفاده نیروهای ایالات متحده و ناتو بودند.

پدرم (نویسنده) از ننگرهار آمده است و من سال هاست که می خواهم این داستان را تعریف کنم. اگرچه من به فرزندی پذیرفته شدم و در خارج از کشور بزرگ شدم، اما زمانی که به عنوان یک ژورنالیست به کشور بازگشتم، در سال 2019 شروع به درک مقیاس واقعی آسیب هایی کردم که ارتش آمریکا به افغانستان وارد کرده است. برخی از پایگاه‌ها مانند شهرهای کوچکی بودند، آسمان برخی مناطق که خارجی ها حضور داشتند به صورت شبانه روز پر از دود و سیاه بود، در حالی که زباله های نیروهای خارجی توسط کاروان موترهای باربری در برخی گودال ها سرازیر می‌شدند.

وقتی از میلیون‌ها کیلوگرام زباله خطرناکی که پایگاه‌ها تولید می‌کردند مطلع شدم، براساس قانون آزادی اطلاعات، درخواستی به اداره سیگار دادم تا عکس‌هایی از گودال‌های سوختگی را بدست آورم. با استفاده از مختصات جی پی اس تعبیه شده در فراداده های (MetaData) عکس ها، اندازه گودال های سوختگی را در پایگاه های سراسر کشور ترسیم و اندازه گرفتم. من توده های زنگ زده هواپیماهای دوران شوروی و وسایط نقلیه نظامی آمریکایی ها را دیدم که روی پایگاه ها انباشته شده بودند. بر اساس تصاویری که مخصوص نظارت بر آتش‌سوزی‌های فعال و ناهنجاری‌های حرارتی طراحی شده‌اند، چندین مکان سوختگی در بگرام آخرین بار در اواسط ماه جون 2021 فعال بوده‌اند.

در تابستان 2022، من از پایگاه های سه تا از بزرگترین پایگاه های سابق ایالات متحده در افغانستان – در ولایات ننگرهار، قندهار و پروان – بازدید کردم تا آنچه را که آمریکا در زمین به جا گذاشته است، مستند کنم.یک سال قبل از آن، من به عراق سفر کردم تا در مورد اثرات آلودگی و آلودگی نظامی و تاثیرات آنها بر مردم عراق و محیط زیست گزارش بدهم. می دانستم که تأثیر آلودگی های ارتش آمریکا بر افغانستان و مردم آن منعکس کننده مشکلات مشابه در عراق است، اما بسیار کمتر مستند شده بود.

تنها پس از بازگشت طالبان به قدرت و پایان دادن به جنگ آمریکا در اگست 2021 بود که من این فرصت را پیدا کردم تا عمیق‌تر به این موضوع ویرانگر و خانمان سوز بپردازم. در چهارمین سفرم به کشور پس از تصرف به دست طالبان، در باند هوایی فرودگاه کابل فرود آمدم و روی یک دیوار سمنتی نوشته شده بود “زباله های لعنتی خود را پاک کنید” که احتمالاً توسط یکی از نیروهای بین المللی در حین تخلیه آشفته وار نوشته شده بود. اما آمریکایی ها چیزهایی بیش از زباله باقی گذاشته بودند: آنها هوا را با آلاینده های سمی پر کرده بودند و فاضلاب خام خود را در مزارع و آبراه های سراسر افغانستان ریخته بودند.

پایگاه‌های سابق ایالات متحده که دیگر با تهدیدات روبرو نیستند، هنوز مجموعه‌ای از سموم را در خود نگه داشته اند و در حال حاضر در سکوت و آرامش قرار دارند، که یک یا دو محافظ از حکومت کنونی از آنها محافظت می کنند.

آسمان افغانستان هم پس از تسلط طالبان تغییر کرده است. دودهای سیاه مضر گودال ها، بالون های جاسوسی و پرواز پرسروصدای هلی‌کوپترها اکنون به یک خاطره تبدیل شده اند. چهره های جدیدی، چوکی های رانندگان وسایط نقلیه نظامی را اشغال کرده اند. و برای بسیاری، به‌ویژه در مناطق روستایی کشور، پایان حملات هوایی و حملات شبانه یک آرامش خوشایند بود. با این حال، در دولت طالبان مشکلات جدیدی وجود داشت، از جمله سرکوب شدید حقوق زنان و تضعیف شدید اقتصادی.

در طول شش ماه، من به سراسر کشور سفر کردم و با 26 داکتر و 52 تن از ساکنان افغان که در نزدیکی آن پایگاه ها زندگی می کردند، در مورد مشکلات صحی شان صحبت کردم، که آنها معتقدند، مشکلاتشان نتیجه مستقیم زباله های پایگاه های خارجی بوده است.

کشاورزان به من گفتند که شاهد بوده اند که پیمانکاران نظامی ایالات متحده فاضلاب و زباله ها را به مزارع آنها می ریزند. ساکنان توضیح دادند که چگونه سال‌ها در نهرهای بند آمده فاضلاب که از داخل دیواره‌های سمنتی سرازیر می‌شد غسل می‌کردند و نفس می کشیدند در آسمانی که مملو بود از دودهای سیاه زباله های خارجی ها. من کودکان خردسالی را دیدم که در میان آهن های بی کار و بی مصرف بازی می کردند که به گفته داکتران، اکنون از عفونت چشمی و بیماری‌های پوستی مداوم رنج می‌برند.

من همچنین با سربازان افغان و آمریکایی صحبت کردم که معتقدند مشکلات و بیماری های صحی آنها مستقیماً با کار آنها در پایگاه های نظامی آمریکا در افغانستان مرتبط است. یکی از سربازان سابق افغان که با او صحبت کردم، به شرط ناشناس ماندن هویتش، به مدت 13 سال در میدان هوایی قندهار به آموزش نیروهای تازه نفس پرداخته بود او به من گفت که در تمام مدت خدمتش نزدیک محل سوختگی بوده و در نتیجه مشکلات تنفسی داشته است. سه سال پیش تشخیص داده شد که سرطان ریه دارد.

داکتران متخصصی که سال‌ها تجربه را در درمان آسیب‌دیدگان دارند، از جمله داکتران نظامی که در پایگاه‌های آمریکایی کار می‌کردند و از سربازان افغان و آمریکایی مراقبت می‌کردند، به من گفتند که به‌طور قاطع، سوزاندن و ریختن زباله‌ها بر سلامت همه افراد و مردم مناطق اطراف آن، تأثیری مخربی داشته است.

در ولسوالی اچین ولایت ننگرهار، قدرت ولی در دکان خوراکه فروشی کوچکی که دارد، دانه های جوش بدن خود را پنهان می کند.

او با اشاره به جوش هایش می‌گوید: “می‌دانم بیماری پوستی من ناشی از بمب های انداخت شده در اینجا هستند، زیرا قبل از آن چنین بیماری‌هایی وجود نداشت.”

او به دره بی صدای مهمند که در پیش رویش قرار دارد نگاه می کند. زمین های پر از درختچه ها و درختان، کف دره را پر کرده است. همانطور که دره باریک می شود، تپه های دو طرف به کوه ها یکی می شوند. در دوردست، سپین غر باشکوه، “کوه های سفید” مرز بین افغانستان و پاکستان را مشخص می کند. همچنین محل غارهای توره بوره است که با کمک سازمان سیا برای مجاهدین پس از تهاجم شوروی به افغانستان در سال 1979 ساخته شد. در اواخر دهه 1990، این غارها به پایگاه القاعده تبدیل شدند. این مکان همچنین محل تلاش نافرجام واشنگتن برای دستگیری یا کشتن اسامه بن لادن در آغاز جنگ آمریکا در افغانستان بود.

قدرت ولی می گوید، بمب مادر در حدود 550 یاردی (500 متر) خانه اش انداخت شد.

بمب مادر با داشتن نزدیک به 19 هزار پوند (8 هزار و 618 کیلوگرم) ترکیب H6، ترکیبی قدرتمند از مواد منفجره TNT، RDX، آلومینیوم و نیتروسلولز، نیروی مخرب آن تقریباً معادل کوچک‌ترین دستگاه‌های هسته‌ای تاکتیکی دوران جنگ سرد در زرادخانه آمریکا است. فرمانده ارشد ایالات متحده در افغانستان در آن زمان گفت که این هواپیما از پشت یک هواپیمای باری MC-130 به پایین و بالای غارهای مورد استفاده نیروهای داعش انداخته شد. دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، که در طول مبارزات انتخاباتی خود در سال 2016 وعده داده بود که داعش را نابود خواهد کرد و “آنها را بمباران می کند”، وی این حمله را “یک ماموریت بسیار بسیار موفق دیگر” خواند. مقامات دفاعی افغانستان ادعا کردند که 36 جنگجوی داعش در این حمله کشته شدند.

زمانی که قدرت ولی ماه ها بعد به خانه بازگشت، شواهد تخریب بمب به سختی قابل مشاهده بود. هیچ شکاف عظیم آشکاری از بمب انداخته شده وجود نداشت. تنها چند سنگ سوخته و چند درخت سوخته محل بمباران را مشخص کرده بود.

خانه او هنوز پابرجاست، گرچه تمام خانه‌های منطقه اسد خیل تخریب گردیدند، آوارهایی که اکنون حیواناتی همچون گوسفندان سرگردان در آن زندگی می‌کنند. قدرت ولی می گوید که ده ها خانواده در روستا در خانه های بازسازی شده زندگی می کنند. همسایگان او همان جوش های سرخ رنگ خارش دار را دارا هستند.

 

ساکنان قریه اسد خیل در ولسوالی اچین، جایی که مادر بمب ها MOAB در سال 2017 در آنجا انداخت شد که در نتیجه بثورات پوستی مداوم خود بر روی بدن مردم این منطقه ایجاد شد که به اعتقاد آنها ناشی از انداخت این بمب است.

 

او می‌گوید: “همه به جز دو یا سه نفر در هر خانه دچار بثورات پوستی هستند و همه فکر می‌کنند که بیماری‌های پوستی آنها از بمب است.” مادرش 60 ساله است، همسرش نفیسه 20 ساله و دو فرزندشان میرحاتم 3 ساله و قاسم 2 ساله همگی دارای یک بیماری پوستی هستند. قدرت ولی می گوید: “هر دارویی که داکتران به ما می دهند، اثری ندارند”

وی در ادامه می گوید که جوش ها هیچگاه خوب نمی شوند، دائماً خارش می کنند و مایعاتی چرک مانند به بیرون نشت می کنند. پس از ده ها سفر به نزد داکتران و آزمایش های فراوان، او هنوز هیچ تسکین یا توضیحی برای این جوش ها پیدا نکرده است.

او می‌گوید: تنها کاری که می‌توانیم انجام دهیم این است که اقداماتی را برای دوری از این بیماری انجام دهیم. من روزی دو بار حمام می روم و لباس هایم را عوض می کنم.

او می گوید این اولین بمبی نبود که به این منطقه اصابت کرد. “اما این یکی فرق داشت.”

میدان هوایی جلال آباد در جنوب شرقی شهر قرار دارد. در طول مدت 20 سال، این مکان محل زندگی سربازان افغان و آمریکایی ها بود. دیوارهای شرقی و جنوبی آن توسط زمین‌های کشاورزی و دکان های مکانیکی و ضایعاتی احاطه شده است که مملو از همه چیز از ماسک‌های گاز گرفته تا ابزارهایی که بیرق آمریکا روی آن‌ها چاپ شده، تجهیزات پزشکی، تردمیل‌ها و حتی پوستر قاب‌بندی شده فیلم «نابودگر» هم است. درست پایین جاده، انبارهایی با هاموی های شکسته وجود دارد که در انتظار جداسازی قطعات شان برای فروش هستند. در مسیر شمال، شاهراه جلال آباد – تورخم قرار دارد که به مرز پاکستان منتهی می شود. نهرهایی که از پایه و زیر شاهراه خارج می شوند و از میان مجموعه ای از روستاها عبور می کنند که ساکنان شان، از آب آن برای نوشیدن و شستشو استفاده می کنند.

محمد اجمل 36 ساله می گوید: “آب های منطقه قبل از آمدن آمریکایی ها بسیار تمیز و قابل آشامیدن بودند اما پس از آمدن آنها برخی از مردم این منطقه مشکلات کلیوی پیدا کردند. برخی دیگر مشکلات تنفسی و بیماری های پوستی دارند. من مطمئن نیستم که آیا این بیماری‌ها از مواد شیمیایی موجود در راکت ها  ناشی می‌شوند یا از زباله‌های آلوده‌ای که در آب انداخت می شدند.”

او می گوید: “همه چیز مسموم است.”

داکتر محمد نسیم شینواری که در 17 سال گذشته در کلینیک کوچک خود در نزدیکی این پایگاه کار کرده است، می گوید که آلودگی ناشی از این پایگاه عامل اصلی مشکلات بهداشتی است. او می گوید، تنها یک مزرعه کوچک و خشک شده، کلینیک او را از گودال های سوختگی که حداقل یک بار در هفته شعله ور می شدند، جدا می کند. “حالا تصور کنید که در تمام زندگی خود آن را باید تنفس کنید.”

سعدالله کاکر، کارمند سابق وزارت امور سرحدات و قبایل، هفته ها قبل به من گفت که ساکنان شکایت کرده بودند که پیمانکاران استخدام شده توسط ایالات متحده از این پایگاه، تانکرهای زباله را در مقابل خانه هایشان و در مزارع خود تخلیه می کنند. شینواری می‌گوید که تا زمان خروج آمریکایی‌ها از پایگاه، پیمانکاران زباله‌ها را «مخفیانه» در برخی مکان‌ها تخلیه می‌کردند. او می‌گوید: «بعضی وقت‌ها، آن‌ها را همین‌جا، کنار پایگاه، در مزارع می‌ریختند. هیچ کس نتوانست جلوی کار آنها را بگیرد.»

در حالی که بیماران در بیرون از کلینیک حضور دارند و پوشه‌های اسناد طبی خود را در دستانشان گرفته اند، شینواری مکانی را که موترهای حامل فاضلاب آنها را را در مزارع کشاورزان می‌ریزند، نشان می دهد.

شینواری نیز مانند اجمل، بسیاری از بیماری‌هایی را که دیده است به مواد شیمیایی جنگ ناشی از بمب‌ها، موشک‌ها و سایر تسلیحات نظامی که بر مزارع و روستاها انداخت شده است، نسبت می‌دهد. داکتر شینواری توضیح می دهد که چگونه در منطقه محل سکونتش در شینوار و شهر اچین، گیاهان بسیار کمی در این زمین ها در پنج سال پس از رها شدن بمب مادر رشد کرده اند.

آقای شینواری می گوید: “مردم فکر می کردند که امریکایی مواد شیمیایی در هوا پاشیده اند یا چیزی به سرچشمه آب اضافه کرده اند اما این ها همگی تاثیر انداخت بمب مادر بوده است”.

برای اجمل، آبراه آلوده ای که از پایگاه جاری می شود، یادآور طولانی ترین جنگ آمریکاست.

او پیشانی خود را در هم می‌کشد: “چاه‌های خانه‌های ما نیز آلوده هستند. هر هفته تانکرهای فاضلاب را از پایگاه می آوردند و در نهر و زمین اطراف تخلیه می کردند. آب خیلی سیاه می شد و بوی بدی می داد. بسیاری از مردم اینجا مشکل کلیوی دارند و اگر به درختانی که در رودخانه روییده اند نگاه کنید، آنها هم آسیب می بینند.”

… اجمل می گوید که این آلودگی ها همگی بعد از آن موشک ها و راکت ها ایجاد شدند. شما می‌توانید بوی مواد شیمیایی را حس کنید. ما این مواد های شیمیایی را نفس می کشیدیم. ارتش ایالات متحده سیستم راکت توپخانه با تحرک بالا، معروف به HIMARS، و سیستم موشکی تاکتیکی ارتش یا ATACMS، هر دو سلاح هدایت شونده زمین به زمین، را در افغانستان مستقر کرده بودند. طیف گسترده ای از موشک ها و راکت ها حاوی پیشران هایی با ویژگی های خطرناک شناخته شده از جمله پرکلرات، ماده اصلی سوخت موشک و راکت است که می تواند بر عملکرد تیروئید تأثیر بگذارد، ممکن است باعث سرطان شود و به مدت طولانی در محیط باقی بمانند. نیروهای آمریکایی همچنین متهم به استفاده از مهمات بالقوه سمی اورانیوم ضعیف شده (DU) در افغانستان هستند، همانطور که در عراق انجام دادند، اگرچه آنها این ادعا را رد کرده اند. وزارت امور کهنه سربازان ایالات متحده (VA) می گوید قرار گرفتن در معرض اورانیوم ضعیف شده هیچ تأثیری بر کلیه های سربازان آمریکایی نداشته است، اما ارتباط احتمالی با تراکم و فشردگی استخوان وجود دارد.

اجمل می‌گوید یکی از راکت ها به خانه یکی از بستگان نزدیک او اصابت کرد و هر دو خانه را ویران ساخت. همسرش در آن زمان از پسرشان محمد طاها باردار بود. این پسر که اکنون 10 ساله است، جوش هایی روی پوست سر خود دارد که لکه های خارش دار طاسی ایجاد می کند و از بدو تولد بیمار بوده است. اجمل، سه برادرش و خانواده‌هایشان تنها در 160 متری میدان هوایی، در منطقه‌ای به نام قلعه گل جان زندگی می‌کنند. نه نفر از اعضای خانواده بزرگ اجمل مشکلات جدی سلامتی دارند. دو پسر او از بدو تولد از مشکلات قلبی رنج می‌برند – سوابق پزشکی نشان می‌دهد که یکی از آنها سوراخی در قلبش دارد – و دختر 15 ساله‌اش سوما، بثورات پوستی مزمن دارد که در پشت، سینه و ران‌های او کشیده شده است.

گزارش‌های مشابهی از مسائل صحی شایع و غیرعادی که تمام خانواده‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد در روستاهای اطراف پایگاه معمول است.

ولی الرحمن، 26 ساله، از گرمای شدید 42 درجه سانتیگراد ماه جون زیر یک آلاچیق سیمانی در زمین زراعتی خود که در کنار خانه اجمل قرار دارد، استراحت می کند. رحمان همراه پدرش، برادر، خواهر شوهر، عمو و برادرزاده‌اش از 22 سال پیش در اینجا زندگی می‌کنند. طبق گزارش داکترانشان که من بررسی کردم، همه مشکلات کلیوی دارند، از کلسیفیکاسیون کلیه و سنگ کلیه گرفته تا نارسایی کلیه. همچنین پسر و برادرزاده اش نیز مشکلات تنفسی دارند.

داکتران به رحمان گفته‌اند که او نیاز به پیوند کلیه دارد، که متاسفانه توان پرداخت هزینه آن را ندارد.

خانواده آنها از غذایی که در مزرعه خود پرورش می دهند، که توسط نهری آبیاری می شود، تغذیه می کنند – هیچ انتخاب دیگری وجود ندارد. او مشکوک بود که نهر آلوده به فاضلاب در کنار خانه‌شان دلیل مشکلات سلامتی خانواده‌اش است، بنابراین چاهی در داخل خانه آنها برای آب آشامیدنی حفر کرد. حالا او فکر می کند که چاه حفرشده، آبش آلوده شده است. مدت کوتاهی پس از اینکه خواهرزاده ها و برادرزاده های جوانش شروع به استفاده از آن کردند، آنها نیز بیمار شدند.

چاه های آب زیرزمینی منبع اصلی آب آشامیدنی مردم افغانستان هستند. گزارشی از سال 2017 که در مجله علمی Environmental Monitoring and Assessment منتشر شد، کیفیت آب را برای نیمی از کشور ترسیم کرد و طیف وسیعی از مواد سمی بالقوه از جمله بور و همچنین سطوح بالای آرسنیک و فلوراید را در چندین منطقه یافتند. اگرچه برخی از این مواد می توانند به طور طبیعی وجود داشته باشند، اما با استفاده صنعتی نیز مرتبط هستند. سایر مطالعات کیفیت آب که در مناطق منتخب در افغانستان انجام شد، نیکل، جیوه، کروم، اورانیوم و سرب را نشان داد – فلزات سنگینی که می‌توانند به بدن آسیب جدی بزنند، از اختلال در رشد ذهنی و جسمی کودکان بگیرید تا آسیب های کلیوی.

در فاصله چند دقیقه ای از زمین های زراعتی رحمان، جاده خاکی وسیعی قرار دارد که به موازات شاهراه جلال آباد – تورخم امتداد دارد. در طرف دیگر زمین های زراعی قرار دارد. در اینجا، با خان محمد ملاقات می‌کنم که او از میان یک مزرعه ای در ناحیه ۹ جلال‌آباد، در حدود 90 متری پایگاه، عبور می‌کند. محمد زیر سایه درخت کوچکی می ایستد و می نشیند و پاهایش را زیر خود جمع می کند. او 20 سال است که در این زمین‌ها کار می‌کند و به یاد می‌آورد که چگونه موترها از پایگاه های خارجی، دو نوع زباله را حمل می‌کردند و در جایی که او کاشت می‌کرد، می‌ریختند.

او می گوید: “یکی از آنها سبز – آبی رنگ بود که گیاهان را از بین می برد. دیگری یک ماده شیری سفید مایل به خاکستری بود که بوی بسیار بدی مانند اسید داشت. گاهی اوقات آنها ترکیبی از هر دو را می ریزند.”

در همین زمان، یک گروه شش نفره از زارعین از زمین های کناری، به ما می پیوندند.

عمر حیران 30 ساله به یاد می آورد که چگونه این موضوع ادامه داشته تا اینکه نیروهای امریکایی پایگاه را ترک کردند. “آن چیزها تانکرهای پر از زباله و کاغذ تشناب های آمریکایی بودند. تانکرها دو بار در روز، صبح و عصر، زباله ها را تخلیه می کردند. آب صابون سفید بود و کاغذ تشناب ها در آن بودند”.

پدر حیران که او نیز زارع است، در 9 سال گذشته مشکلات سلامتی بسیاری داشته است. او می‌گوید: “بعد از اینکه مریض شد، به من گفت وقتی در مزرعه کار می‌کنم دستکش بپوشم تا مثل او به فاضلاب ها دست نزدم”.

 

خان محمد با دو پسرش عمر (سمت چپ) و امین (راست) که هر دو مشکل کلیوی دارند، در زمین خود در کنار میدان هوایی جلال آباد ایستاده است

در حالی که زباله‌های ساکنان محلی نیز به کانال‌های شهر و محل‌های دفن زباله کوچکتر در امتداد جاده‌ها ریخته می‌شوند، قابل قیاس با زباله های عظیمی که از سمت پایگاه های خارجی سرازیر می شوند، نیست!

مایع آبی رنگی که محمد دیده بود در تشناب های سیار استفاده می شد. مواد شیمیایی به کار رفته در این تشناب ها در دوزهای بالا می تواند برای سلامتی انسان سمی باشد. بر اساس مقاله ای از متیو ناسوتی، نظامی پیشین نیروی هوایی ایالات متحده که در مورد پاکسازی محیطی توصیه هایی داشته است، می گوید که تأسیسات تشناب ها در پایگاه های آمریکایی هم آب خاکستری و هم آب سیاه تولید می کردند. فاضلاب خاکستری از سینک و دوش می آمد. آنها باقی مانده صابون حاوی فسفات و سایر مواد شیمیایی را حمل می کردند. آب آلوده سیاه از تشناب ها می آمد. در حالی که ارتش آمریکا باید به قوانین سختگیرانه در مورد دفع زباله های توالت پایبند باشد، او گفت که در افغانستان هیچ محدودیتی برای آنها وجود ندارد.

زمانی که محمد و سایر روستاییان با پیمانکارانی که تانکرها را می راندند مواجه شدند، به آنها گفته شد که فاضلاب “به نفع محصولات کشاورزی است و محصول خوبی به همراه خواهد داشت و به ما یادآوری کردند که استفاده از فاضلاب ارزان‌تر از خرید کود است و همچنین برای استفاده به عنوان آب هم مفید است.”

گزارش سال 2021 توسط سیرا کلاب و مرکز اکولوژی نشان داد که حتی لجن فاضلاب موجود در کودهای آمریکایی می تواند حاوی مجموعه ای مضر از مواد شیمیایی از جمله دیوکسین ها، میکروپلاستیک ها، فوران ها، بی فنیل های پلی کلره (PCBs)، هیدروکربن های آروماتیک چند حلقه ای و سطوح هشدار دهنده PFAS سمی باشد. – همچنین به عنوان “مواد شیمیایی برای همیشه” شناخته می شود – که ممکن است چندین دهه یا حتی قرن ها طول بکشد تا به طور طبیعی تجزیه شوند. PFAS همچنین در چندین ماده وجود دارد که معمولاً توسط ارتش ایالات متحده استفاده می شد، از جمله فوم هایی که برای مبارزه با آتش سوزی های مبتنی بر نفت استفاده می شود.

طبق گزارش‌ها، تا اواسط سال 2022، ارتش ایالات متحده هنوز پاکسازی را در هیچ یک از صدها سایت وزارت دفاع در سراسر ایالات متحده که به‌شدت آلوده به PFAS شناسایی شده بودند، آغاز نکرده بود.

مطالعات سطوح بالاتر، قرار گرفتن در معرض PFAS را با مجموعه ای از مشکلات سلامتی از جمله آسیب کبدی، بیماری های قلبی عروقی، افزایش خطر سرطان کلیه، افزایش خطر بیماری تیروئید و اختلال عملکرد سیستم ایمنی مرتبط دانسته اند. در ماه جون 2023، یک بررسی از سوی فدرال صورت گرفت که برای اولین بار ارتباط مستقیم بین PFAS و سرطان بیضه را در هزاران تن از نیروهای آمریکایی ثابت کرد. زنان باردار در معرض PFAS در معرض خطر افزایش فشار خون و دیابت هستند. نوزادان در رحم و نوزادان به دنیا آمده نیز آسیب پذیر هستند، زیرا مطالعات نشان داده اند که PFAS می تواند بر عملکرد جفت تأثیر بگذارد و در شیر مادر وجود داشته باشد. قرار گرفتن در معرض PFAS همچنین با کاهش وزن نوزاد هنگام تولد، اختلال رشد در نوزادان و افزایش خطر بیماری در مراحل بعدی زندگی مرتبط است.

حتی اگر چنین فاضلابی مراحل تصفیه را طی کند، تحقیقات نشان داده است که PFAS و سایر مواد شیمیایی سمی قابل حذف نیستند.

در سال 2017، آژانس ملی حفاظت از محیط زیست افغانستان یا NEPA اعلام کرد که 70 درصد از آب های زیرزمینی کابل برای مصرف روزانه شهروندان ایمن نیست و به باکتری های مضر، میکروب ها و مواد شیمیایی آلوده می باشند. این آژانس گفت که شهرهای بزرگ دیگر از جمله جلال آباد نیز با همین مشکل مواجه بودند.

پایتخت افغانستان (کابل) یک مرکز عمومی برای تصفیه فاضلاب داشت، تصفیه فاضلاب مکرویان، که هر ماه حداقل 21 هزار گالن فاضلاب خام را از تشناب های سیار در سفارت ایالات متحده و 12 هزار گالن از فاضلاب های مورد استفاده توسط نیروهای آمریکایی و نیروهای ائتلاف را انجام می دادند. به گفته مقامات افغان و شرکت Malika and Refa Environmental Solutions، شرکتی که به مقر ناتو در کابل و میدان هوایی بگرام خدمات رسانی می کرد، عنوان کرده است که همه این پساب ها به رودخانه کابل منتقل می شدند. این شرکت در سال 2018 کار خود را متوقف کرد و پساب تصفیه نشده به رودخانه ریخته شد و سپس به زهکشی شهر سرازیر شد و سلامت هزاران نفر از ساکنان اطراف را به خطر انداخت.

سازمان زمین شناسی ایالات متحده اشاره می کند که آلاینده های موجود در فاضلاب شامل فسفر، نیتروژن و آمونیاک است که باعث رشد بیش از حد گیاهان می شود – چیزی که محمد و سایر زارعین در مزارع خود مشاهده کردند. به گفته یک انجینر به نام فریدون (او فقط نام کوچک خود را ذکر کرد) که به مدت 12 سال در این پایگاه کار کرده بود، فاضلاب ریخته شده در مزارع اطراف میدان هوایی جلال آباد فرآیندهای تصفیه در پایگاه را طی نکردند.

محمد در خانه‌اش در کنار مزرعه‌ای که کشاورزی می‌کند، توضیح می‌دهد که دو پسر کوچک‌ترش از مشکلات جدی کلیوی رنج می‌برند. او می‌گوید: “اما ما از علت دقیق بیماری‌های آن‌ها، چه آلودگی باشد یا چیز دیگری، اطلاعی نداریم. او به تخلیه فاضلاب ها مشکوک است.”

پسر بزرگش فاروق که مثانه اش مشکل دارد، با تعدادی از اسناد طبی خود که در آغوش دارد از خانه بیرون می آید. محمد انبوهی از اسناد را نشان می دهد – 44 گزارش داکتر به تنهایی برای پسر 7 ساله اش عمر وجود دارد که در کنارش نشسته است.

محمد می گوید که عمر از 1 سالگی مشکلات کلیوی داشته است. گزارش‌ها را نگاه می‌کنم: داکتران در افغانستان و پاکستان او را به پلورال افیوژن (مایع در اطراف ریه)، آسیت متوسط (مایع در شکم) و بیماری مزمن کلیه و کبد تشخیص داده بودند. برادر 5 ساله او، امین، دچار مشکلات کلیوی شده است و آزمایش خون او نیز نشان می دهد که او نیز کم خون است. هر دو پسر به همراه مادر محمد، بی بی هارو، 60 ساله، هر روز به پدرشان در زمین کمک می کنند، محمد وضعیت پوست او را که هشت سال است به من نشان می دهد که در ابتدا قرمز بود و حالت چرکین داشت اما اکنون به منبع خارش دائمی تبدیل شده است.

عمر، از نوه‌اش می‌گوید، چهار سال است که نزد داکتر می‌رود. او در حال حاضر هنوز درد دارد. او هر روز در حال عذاب کشیدن است. سال گذشته او به یک شفاخانه مرکز بیماری های کلیوی در پاکستان رفت و می گوید که همین یک هفته پیش همراه او از نزد داکتر برگشتیم.

دختر عموی او بی بی آمنه و پسرعمویش حمیدالله که در مزرعه نیز کار می کنند، هر دو در پنج سال گذشته دچار مشکلات کلیوی بوده اند.

 

خواهرزاده و برادرزاده خان محمد، بی بی آمنه و حمیدالله نیز در مزرعه کار می کنند و در پنج سال گذشته از مشکلات کلیوی رنج می برند.

 

محمد به عمر که زیر بغلش لانه کرده نگاه می کند، می گوید: “وقتی سرفه می کند، خون بالا می آورد. تنها چیزی که داشتم یک تراکتور بود و آن را برای معالجه او فروختم. اکنون، داکتران در پیشاور می گویند که برای تعویض کلیه هایش به 5 میلیون روپیه پاکستانی (حدود 16 هزار دالر) نیاز دارند، اما من آنقدر پول ندارم.”

بی بی هارو در حالی که اشک روی صورتش جاری می شود به من می گوید که برادرش در اثر سقوط یک هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی در مزرعه کنار خانه ناشنوا شده است. او می‌گوید: “آن‌ها هر شب در ارتفاع پایین پرواز می‌کردند و ما همیشه با ترس می خوابیدیم. آنها سال ها، ننگرهار را بمباران کردند و دود آنها آسمان ما را سیاه می کرد. آنها تمام نقاط افغانستان را آلوده کرده اند.”

داکتران شفاخانه دولتی جلال آباد بسیاری از مشکلات صحی بیماران خود را ناشی از آلودگی آب، هوا و خاک پایگاه آمریکایی می دانند. یکی از آنها را که داکتر لطیف نام دارد، در رستورانی متروک در مرکز شهر ملاقات می کنم. به محض اینکه سر یک میز بلند می نشینیم، برق قطع می شود. بادبزن های طلایی پرآذین بالای سرمان به آرامی متوقف می شوند و اجازه می دهند صدای شهر بیرون به داخل اتاق بیایند.

او توضیح می دهد که چگونه مسمومیت “آب” همراه با فلزات سنگین ممکن است به آلودگی ناشی از مواد شیمیایی مورد استفاده در تاسیسات نظامی یا باقی مانده های شیمیایی از سلاح ها و مهمات مرتبط باشد. به نظر او، این امر منجر به بسیاری از موارد مشکلات کلیوی و گاستروانتریت (بیماری التهاب معده‌ای روده‌ای) در شفاخانه شهر شده است، التهاب دستگاه گوارش از جمله معده و روده، که معمولاً توسط ویروس‌ها، باکتری‌ها یا سایر میکروب‌ها ایجاد می‌شود. گاستروانتریت همچنین می تواند در اثر غذا یا آب آلوده به مواد شیمیایی و فلزات سنگین مانند آرسنیک، سرب، جیوه یا کادمیوم ایجاد شود. او همچنین می گوید: «خارجی ها هرجا که بمب انداخت کنند یا حملات هوایی انجام دهند، قطعاً آب آلوده می شود».

در طول سال ها، وزارت دفاع آمریکا با یک سلسله دوسیه های قضایی برای ایجاد آب های آلوده در پایگاه های خود در داخل و خارج از کشور، از جمله ادعای آلودگی ناشی از سوخت جت و اورانیوم ضعیف شده، مواجه شده است. در پاسخ به سؤالاتم از طریق ایمیل، فرماندهی مرکزی ایالات متحده یا سنتکام، تخلیه فاضلاب (سیاه یا خاکستری) توسط ارتش ایالات متحده در آبراه های افغانستان را تکذیب کرد و گفت که به جای آن از “تالاب ها/ حوضچه های جدا” با طراحی ویژه استفاده شده است که “مستقیماً به زمین راه پیدا نمی کنند.” این گزارش افزود که فاضلاب توسط پیمانکاران به تاسیسات کشور میزبان برای تصفیه و دفع “جمع آوری و انتقال داده شده است”. سنتکام همچنین گفت آخرین بار در 28 دسمبر 2020 یک گودال سوختگی در هوای آزاد را در افغانستان داشتند و آنچه ده ها تن از ساکنان محلی به من گفتند را رد کرد.

داکتر لطیف، که دو دهه را در شفاخانه جلال آباد گذرانده است، به من می‌گوید که موارد گاستروانتریت که دیده غیرعادی بوده است. او می گوید که در یک مقطع، ریاست صحت ملی تیمی را از کابل برای مشاهده بیماران و آزمایش آب فرستاد. متخصصان بیماری های عفونی تنها می توانند علت را “مواد شیمیایی” توضیح دهند. او می‌گوید که بیماران معمولاً پس از چند روز یا با مصرف آنتی‌بیوتیک بهبود می‌یابند، “اما ما بیمارانی با علائم AGE (گاستروانتریت حاد) و مشکلات تنفسی که در حال مرگ بودند، می‌دیدیم، و بنابراین فکر کردم که این نوعی مسمومیت شیمیایی آب ناشی از مواد شیمیایی مورد استفاده در جنگ است.”

داکتر لطیف اضافه می کند که، اما تشخیص قطعی مسمومیت شیمیایی به عنوان عامل گاستروانتریت دشوار است. داکتران در افغانستان فاقد منابع و تجهیزات کافی برای استنباط علل اولیه بسیاری از بیماری هایی هستند که روزانه مشاهده می کنند. سیستم ثبت سوابق که عمدتاً آنالوگ است و اغلب شامل جزئیات اولیه مانند منطقه و سن خانه نمی شود، به مشکلات آنها اضافه می کند.

اجمل شینواری به من گفت: «مردم سابقه طبی خانوادگی خود را نمی‌دانند و ما اغلب نمی‌توانیم بیماران را بررسی و پیگیری کنیم، زیرا آنها به دلیل وضعیت جنگی یکسره در حال جابجایی هستند یا توانایی پرداخت هزینه بازگشت ندارند.»

 

ساکنان مقیم میدان هوایی جلال آباد در جریانی که از سوراخی در دیوار بلندی که پایگاه را احاطه کرده است، خود را شستشو می دهند

در چهار سال آخر جنگ، داکتر لطیف تعداد انبوهی از مریضان ولایت ننگرهار و ولایت همجوارشان یعنی کنر را معالجه نموده که اکثراً از گاستروانتریت حاد رنج می بردند. بیشتر این موارد از ولسوالی هایی هستند که در طول سال ها شاهد جنگ طولانی بوده اند، از جمله اچین، خوگیانی و شیرزاد در ننگرهار.

داکتر صباح الدین صبا، رئیس بخش ریوی شفاخانه جلال آباد، علل متعددی را برای مجموعه ای از بیماری های تنفسی در سراسر منطقه ذکر می کند. او می گوید که آلودگی هوا نیز می تواند ناشی از کار با ماده هایی مانند سیلیکون یا زغال سنگ باشد.

برخی از کشاورزان بیماری را دارند که ما به آن «ریه کشاورزان / farmer’s lung » می گوییم، زیرا در گرد و غبار مشغول وظیفه هستند.

اما او همچنین خاطرنشان می‌کند که “افغانستان توسط بمب‌ها و حملات هوایی که مواد شیمیایی را که به مناطق اطراف پخش می‌شود و توسط مردم در اطراف تنفس می‌شود، ویران شده است. ما بیماران زیادی را با سرفه های مزمن می بینیم و وقتی سی تی اسکن قفسه سینه گرفتیم، متوجه سرطان ریه می شویم. بسیاری از بیماران دیگر به آسم برونش، COPD (بیماری انسدادی مزمن ریه)، برونشیولیت و آمفیزم مبتلا هستند.”

او معتقد است که برخی از این بیماران در معرض گرد و غبار تحریک کننده یا شیمیایی – باقی مانده از بمب ها – قرار گرفته اند. در سال 2018، بیمارانی از ولایت کنر سفر می آمدند از تنگی نفس و سرفه‌های خونی رنج می بردند و حتی عده ای جان های خود را از دست داده اند. شفاخانه هیچ سیستم جامعی برای مدیریت سوابق بیماران یا تجهیزات پیشرفته سم شناسی نداشت که داکتران را قادر بسازد تا تشخیص دهند که چه مواد شیمیایی باعث شده اند تا بیماران دچار مرگ شوند. آنها فقط کیت های آزمایش مواد مخدر را داشتند که توسط صندوق جمعیت سازمان ملل ارائه شده بود. داکترصبا می‌گوید دیگر بیماران با عفونت‌های مرموز چشمی و خونریزی بینی به شفاخانه می آمدند که به عقیده او هر دوی آنها ناشی از یک ماده شیمیایی بوده است.

یک انکولوژیست افغان که بیش از 20 سال در ننگرهار کار کرده است، به من می گوید که او و سایر داکتران در این ولایت موارد بسیاری از سرطان، بیشتر ریه و لوزالمعده و پس از آن سرطان سینه را مشاهده می کنند. او می گوید که اکثر بیماران برای تداوی به پاکستان و هند می روند زیرا افغانستان بخش شیمی درمانی و سایر داروها را ندارد. بیماران اکثراً سرطان سطح 3 یا 4 دارند “چون معاینات منظم نمی‌شوند، زودتر از سرطان مطلع نمی شویم. من بسیاری از سربازان مبتلا به سرطان ریه را درمان کرده ام.”

او می افزاید: “اگر ما امکانات و یک سیستم خوب در اختیار داشته باشیم، تحقیقات زیادی انجام می دهیم، اما اکنون افراد فنی در اینجا نداریم.”

“اینجا افغانستان است، اگر مردم بر اثر سرطان بمیرند، چه کسی آن را ثبت خواهد کرد؟ کسی نیست که شمارش کند که چند نفر کشته شده اند. این اولین بار است که یک نفر به اینجا می آید و چنین چیزی می پرسد.”

امتداد 300 مایلی (482.7 کیلومتر) جاده ای که کابل را به قندهار وصل می سازد و از ولایات میدان وردک، غزنی و زابل به سمت جنوب می گذرد، طوفان‌های آخرالزمانی در پیش رویمان رخ داده است که جاده را تیروتار ساخته است. در کناره های شاهراه، موترهای امنیتی مثل رنجر و هاموی قرار دارند که همگی توسط جنگجویان طالبان مرمی باران شده اند.

در دفتر منطقه ای ملی حفاظت از محیط زیست افغانستان NEPA در شهر قندهار، کارمند این دفتر مطیع الله ذهین، ، مبارزات خود را با سوزاندن زباله و تخلیه فاضلاب توسط پیمانکاران خارجی و داخلی در میدان هوایی قندهار که توسط نیروهای آمریکایی و افغان استفاده می گردید، شرح می دهد.

او می‌گوید: “یک سال و نیم پیش به پایگاه رفتیم و به آن‌ها گفتیم که چه چیزهایی را می‌توانند بسوزانند و چه چیزی را نمی‌توانند بسوزانند و کجا باید سوزانده شوند نه اینکه همه جا ریخته شود و سوزانده شوند.”

اما او می گوید که دفع زباله در لیست اولویت های فرماندهان پایگاه قرار نداشت و چیزی تغییر نکرد.

نوع تفکر فرماندهان پایگاه این بود که “وظیفه پیمانکار رسیدگی به زباله‌ها است، برای من مهم نیست که چگونه این کار را انجام می‌دهد، فقط آن را از جلوی چشمانم بیرون کنید. من مشکلات دیگری دارم، من در حال جنگ هستم.”

ذهین مرا تا فرودگاه همراهی می‌کند و با همراه داشتن چندین جوازنامه از سوی وزارتخانه ها و والی، بیرون می‌رویم. ما منتظریم تا فرمانده پایگاه به ما نشان دهد که یکی از گودال های زباله که در آنجا سوزانده می شدند کجاست. دو ساعت بعد به ما گفتند که برویم.

پس از خروج از پیچ و خم دیوارهای بلند امنیتی که از پایگاه خارج می شویم، از جاده اصلی به ولسوالی خوشاب، درست در غرب آن، به جاده فرعی می رویم، جایی که حدود 15 هزار نفر زندگی می کنند که از زمین های کشاورزی اطراف امرار معاش می کنند. خوشاب نزدیکترین منطقه به فرودگاه است.

در اینجا، لعل محمد 22 ساله را می بینم که در زیر سایه دیوارهای فرودگاه مشغول کار در زمینش است. با وجود گرمای شدید ظهر، آب و هوا بر رو تاثیری ندارد. مزارع گندم و سبزی او کمتر از 100 یارد (91 متر) از پایگاه فاصله دارد.

محل زندگی او توسط باغی با ردیف هایی از سبزیجات و گل های زیبا احاطه شده است. در داخل، چاهی وجود دارد که آب آشامیدنی خود را از آنجا تامین می کنند که 15 سال پیش حفر شده و عمق آن 20 یارد (18 متر) است. آنها هشت سال پیش از ولایت زابل به اینجا نقل مکان کردند. پنج سال پیش، هم او و هم خواهرش نازدانه 21 ساله دچار مشکلات کلیوی شدند. او به من می گوید: “داکتران بارها از او سنگ کلیه پیدا کردند.” او می‌گوید: “داکترانی که ما به آنها مراجعه کردیم، به ما گفتند که از این منطقه آب ننوشیم” او در ادامه می‌افزاید که “نمی‌توانند از منابع آبی همسایه‌های خود استفاده کنند زیرا چاه ها یکی است. ما نمی توانیم آب معدنی بخریم.”

او مرا به منطقه ای روبه‌روی پایگاه می‌برد که مردم محل به آن کاریز قاضی می‌گویند، جایی که می‌گوید تانکرها هفته‌ای یک یا دو بار فاضلاب و زباله در آنجا انداخت می کردند. او می‌گوید از سال 2014 تا زمانی که آمریکایی‌ها رفتند، زباله‌ها را در پنج نقطه اینجا می‌سوزاندند. اما امروز، این منطقه باز و خالی است، اما او می‌گوید، فقط یک سال و نیم پیش، توده‌هایی از دود رقیق را می‌توانستید ببینید که به سمت آسمان حرکت می‌کردند.

 

لعل محمد خانه اش در کمتر از 100 یارد میدان هوایی قندهار قرار دارد. او از پنج سال قبل دچار مشکلات کلیوی شده است.

علیرغم رهنمودهای مدیریت پسماند نظامی ایالات متحده در سال 1978 مبنی بر اینکه زباله های جامد در صورت وجود جایگزینی نباید در گودال های روباز سوزانده شوند، گودال های سوختگی در افغانستان همچنان ادامه دارد. به گفته دفتر پاسخ دهی دولت، مقامات وزارت دفاع اعلام کردند که مدیریت زباله های جامد همیشه در زمان جنگ اولویت بالایی ندارد.

مقررات ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا مشخص کرده است که وقتی یک تاسیسات به مدت 90 روز از 100 پرسونل فراتر می رود، باید برنامه ای برای نصب فن آوری های جایگزین دفع زباله در گودال های سوزاندن در هوای آزاد ایجاد کنند. مقامات سنتکام به اداره سیگار گفتند که “تاسیسات ایالات متحده در افغانستان هرگز مقررات را رعایت نمی کردند.”

ارتش ایالات متحده در چهار سال اول حضور خود در افغانستان تقریباً به طور انحصاری از گودال های سوختگی در هوای آزاد برای دفع زباله های جامد خود استفاده می کرد. تنها در سال 2004، وزارت دفاع آمریکا یک سال پس از شکایت سربازان خود از تنگی نفس و آسم، روش‌های دفع جدید، از جمله دفن زباله و سوزاندن را به کار گرفت.

و در حالی که سنتکام از سال 2009 در تلاش برای محدود کردن استفاده از گودال‌های سوختگی بود، اتکا به آن‌ها ادامه داشت: در سال 2010، پنتاگون به کنگره گزارش داد که سوزاندن در هوای آزاد ایمن‌ترین، مؤثرترین و مصلحت‌ترین روش کاهش زباله‌های جامد در طول عملیات نظامی تا قبل از یافتن بهترین روش ها، می تواند بهترین جایگزین باشد. اندکی پس از آن، سنتکام تخمین زد که 251 گودال سوختگی فعال در افغانستان وجود دارد که نسبت به چهار ماه قبل 36.4 درصد افزایش داشته است. در همان سال، بررسی های صحی این نگرانی را ایجاد کرد که دود سمی چاله های سوختگی آلوده به سرب، جیوه و دیوکسین می تواند به غدد فوق کلیوی، ریه ها، کبد و معده آسیب برساند. در سال 2011، سرانجام تصمیم گیری شد که گودال های سوختگی باید دور از مناطق نزدیک به نیروها قرار گیرند.

وزارت دفاع پیمانکارانی را مانند KBR (که قبلاً به نام Kellogg Brown & Root شناخته می شد) برای مدیریت چاله های سوختگی استخدام نمود. طی سال‌ها، KBR با پرونده‌های قضایی متعددی در رابطه با چاله‌های سوختگی و تصفیه‌خانه‌های آب که در عراق و افغانستان فعالیت می‌کرد، مواجه گردید.

بر اساس گزارش های متعدد، از جمله گزارش سال 2010 توسط ناسوتی، مقام سابق نیروی هوایی ایالات متحده، زباله های سوزانده شده در چاله های هوای آزاد شامل مواد نفتی و روغنیات، رنگ‌ها، آزبست (پنبه نسوز)، حلال‌ها، گریس، محلول‌های تمیزکننده و مصالح ساختمانی حاوی فرمالدئید، مس، آرسنیک و سیانید هیدروژن؛ سیالات هیدرولیک، مایعات یخ زدای هواپیما، ضدیخ، مهمات و سایر مهمات منفجر نشده، ظروف فلزی، لوازم اداری و لاستیک، قطعات هاموی و لاستیک آن و مواد غذایی دور ریخته شده، پلاستیک، استایروفوم (یونولیت)، چوب، باتری های لیتیوم یون، تجهیزات الکتریکی، رنگ، مواد شیمیایی، لباس ها، آفت کش ها، زباله های طبی و انسانی بود، همچنین لاشه حیوانات و انسان از جمله اعضای بدن نیز به داخل گودال های پرتاب می شدند.

اگرچه مقررات سنتکام سوزاندن تعداد زیادی از مواد اولیه و مواد شیمیایی خطرناک را ممنوع می کند، اما این ها و سایر اقلام دور ریخته شده با استفاده از سوخت جت JP-8 به آتش کشیده می شدند که بنزن، یک ماده سرطان زا شناخته شده را آزاد می کرد. در نهایت توده‌ زباله‌های سوخته شده روی پایگاه شناور می‌شدند و به اتاق‌های خواب، کار و طعام سربازان نفوذ می‌کرد که اغلب کمتر از یک مایل دورتر می بودند. این دود شامل فلزات سنگین، دیوکسین ها، ذرات معلق، ترکیبات آلی فرار، هیدروکربن ها و اسید کلریدریک و بسیاری از مواد سمی دیگر بود.

میدان هوایی قندهار در سال 2012 روزانه بیش از 100 تن زباله جامد و بیش از 5 میلیون گالن آب فاضلاب از 30 هزار تشناب سیار تولید می کرد. وزارت دفاع برای اولین بار در همان سال 23 کوره زباله سوز را با هزینه تقریباً 82 میلیون دالر به قندهار آورد، اما ثابت شد که این تجهیزات بسیار غیرقابل اعتماد و پرهزینه عمل می کنند. یکی از کوره های زباله سوز با دو سال تاخیر تحویل داده شد و قبل از اینکه حتی روشن شود نیاز به تعمیر یک میلیون دالری داشت.

در سال 2015، بازرس کل سیگار استفاده از گودال های سوختگی در فضای باز را “غیر قابل دفاع” خواند.

 

لعل محمد به مکان کنار میدان هوایی قندهار اشاره می کند که در آن تانکرها یک یا دو بار در هفته فاضلاب و زباله ها را می ریختند.

چند هفته قبل از اینکه به قندهار بروم، با یک مقام آمریکایی آشنا به گودال‌های سوختگی صحبت کردم که شاهد سوزاندن انواع زباله‌های سمی در گودال‌های عظیم پایگاه‌های ایالات متحده در افغانستان بودند.

این مقام که خواست نامش فاش نشود، به من گفت که زباله های پایگاه در ولایت قندهار “همه جا بود” و هیچ کس به مشخصات این که چه چیزی و چه زمانی در گودال می تواند بسوزاند، توجه نمی کرد. این مقام گفت که پیمانکاران “همه چیز را می سوزاندند.” “من انتظار داشتم توده ای از خاکستر را ببینم، اما تنها چیزی که دیدم چیزهایی بود که سیاه شده بودند. به طور مؤثر همه چیز را از بین نمی بردند. من به این فکر بودم که چرا این همه زحمت بکشم؟”

آنها گفتند که گودال‌های عظیم سوختگی به اندازه‌ای عمیق حفر می‌شوند تا بارها مورد استفاده قرار گیرند و “وقتی به سطحی رسید که دیگر نمی توانند بسوزانند، فقط خاک را روی آن می ریختند و یکی دیگر را در نقطه‌ای دیگر حفر می‌کردند. این گودال ها بوی وحشتناکی می دادند.”

این مسئول به من گفت که اکثر زباله سوزها به درستی یا اصلاً کار نمی کنند و تعمیر نمی شوند. در زمان‌های دیگر، پرسنل در مورد نحوه استفاده از آنها به درستی آموزش ندیده بودند، “بنابراین کاری که همه پایگاه‌ها انجام می‌دادند این بود که به همان کاری که قبلا انجام می‌دادند، یعنی گودال‌های سوزاندن برمی‌گشتند یا زباله‌ها را در زمین تخلیه می‌کردند.”

داکتر عبدالسمیع، 32 ساله، و ذبیح الله امرخیل، 31 ساله، به خوبی از آسیب های ناشی از گودال های سوختگی آگاه هستند. این دو نفر قبل از کار به عنوان جراح تروما (شاخه‌ای از تخصص‌های جراحی است که به درمان تهاجمی صدمات فیزیکی، معمولاً در شرایط اضطراری، می‌پردازد.) در شفاخانه های نظامی در پایگاه های قندوز، ننگرهار، کابل، بلخ و قندهار مشغول به کار بودند.

من بیمارانی از سوی نیروهای داخلی و همچنین آمریکایی را با مشکلات پوستی و عفونت چشمی دیده‌ام، دیگران هم به دلیل آب آلوده مشکلات کلیوی داشتند. امرخیل می گوید: “ما بیماران مبتلا به گاستروانتریت (التهاب معده و روده) حاد نیز داشتیم.”

 

داکتران ذبیح الله امرخیل، 31 ساله، (بالا) و عبدالسمیع، 32 ساله (پایین) به عنوان جراحان تروما در شفاخانه های نظامی در پایگاه های قندوز، ننگرهار، کابل، بلخ و قندهار فعالیت می کردند، جایی که تا به امروز در آنجا کار می کنند.

آنها در همه پایگاه ها، سربازان و غیرنظامیان را با همان مشکلات ریوی و تنفسی که داکتران در جلال آباد شاهد بودند، معالجه کردند. آنها می گویند اکثر بیماران آنها کسانی بودند که در نزدیکی گودال سوختگی کار می کردند.

داکتر سمیع روزهایی را به یاد می آورد که در جلال آباد بوده و روزی 200 بیمار مبتلا به مشکلات تنفسی، بیماری های پوستی و مشکلات معدوی را ثبت می کرد.

او می گوید: “بیشتر این بیماران از پایگاه نظامی بودند.” او می افزاید که مناطق مسکونی نظامی تنها در 650 یارد (594 متر) از یکی از گودال ها قرار داشت.

داکتر امرخیل می گوید که ضایعات میدان هوایی قندهار در داخل و خارج از پایگاه ریخته و سوزانده می شد. او نقشه ای را رسم می کند که بزرگترین گودال سوختگی پایگاه را مشخص می سازد. او می‌گوید: “تا سال 2016، آنها هفته‌ای یک‌بار، همیشه چهارشنبه، عملیات سوزاندن را انجام می دادند. شعله های آتش حدود 4 متر ارتفاع داشتند.”

امرخیل می گوید گودال سوختگی بسیار نزدیک به مرکز آموزشی نظامی بود که سربازان تازه کارآموزی را در خود جای می داد که به محیط زیست و آلودگی هوا عادت نداشتند. در سال 2016، او روزانه 10 سرباز کارآموز را با مشکلات تنفسی می دید. او می گوید که 10 تا 15 نفر دیگر مشکلات پوستی داشتند. او می افزاید که زباله های پایگاه گمبری در ولایت لغمان در نزدیکی جلال آباد در بند درونته در غرب شهر ریخته می  شد و آب را آلوده می ساخت. امرخیل می گوید که در قندهار همه چیز را در گودال های سوختگی می ریختند، از جمله محفظه های مخصوصی که برای زباله ها و تجهیزات طبی استفاده می شود. او می گوید: “وقتی پر می شد، محفظه ها هم می سوخت.”

داکتر بخش نظامی مومند خوستی، گودال های سوختگی را “کشنده” توصیف می کرد. خوستی از سال 2007 در شفاخانه های نظامی و آمریکایی در میدان هوایی قندهار و پنج میدان هوایی دیگر و تا زمان تسلط طالبان به عنوان معاون امور صحی وزارت دفاع مشغول به کار بود.

وقتی هفته‌ها قبل در کابل ملاقات کردیم، او در گوشه ای در یک رستورانی نشسته بود، او محل یک گودال سوختگی در ولایت قندهار را حدود یک مایلی (یک کیلومتر و ششصد متر) شفاخانه در سمت پایگاه نیروهای محلی مشخص کرد.

او گفت: “ما همچنین زباله‌ها و تجهیزات طبی را در یک گودال سوختگی کوچکتر در 100 متری شفاخانه می سوزاندیم.”

او گفت آخرین باری که او چاله های سوختگی فعال را دید در ماه جون 2021 بود.

در حالی که مشخص کردن علت مشکلات تنفسی، سرطان ها، بیماری های پوستی و مشکلات کلیوی که بیماران در میدان هوایی قندهار از آن رنج می بردند دشوار است، اما اقای خوستی معتقد است که بسیاری از موارد مستقیماً با فعالیت های نظامی و خود پایگاه ها مرتبط بوده است.

“یک شب 30 سرباز با اسهال و استفراغ وارد شفاخانه شدند. در روزهای بعد، تعداد بیشتر شد.” کارکنان شفاخانه سپس متوجه شدند که آب پایگاه آلوده شده است.

خوستی که در بخش تشخیص سرطان کبد، کیسه صفرا و مجرای صفراوی تخصص دارد، توضیح داد که چگونه یک سرباز مبتلا به سرطان ریه در مراحل پایانی دو روز قبل به ملاقات او آمده است. از او درباره سبک زندگی و سابقه کاری اش پرسیدم. او به من گفت که در پایگاه ها یا در میدان جنگ فعالیت می کند. او سرفه‌های مخاطی سیاه رنگی داشت. از آنجایی که او سال ها به عنوان سرباز کار کرده است، معتقدم سرطان او به دلیل آلودگی ناشی از گودال های سوختگی بوده است.

سپس بررسی‌ها نشان داد که اعضای ارتش ایالات متحده که در معرض آلودگی گودال‌های سوخته در افغانستان قرار داشتند، بلغم سیاه رنگی را سرفه می کردند. آنها گزارش دادند که از بیماری مزمن تنفسی شدید، از جمله برونشیولیت انقباضی، یک اختلال ریوی نادر و اغلب کشنده که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد، رنج می برند. علائم دیگر شامل اسهال های بی دلیل، سردردهای شدید، اشک های بی رویه، عفونت و بثورات پوستی مزمن، درد شدید شکم، سرطان خون، سرطان ریه، خونریزی بینی، بیماری های شدید قلبی، آپنه خواب (به نوعی از اختلال خواب گفته می‌شود که در آن دیواره‌های گلو در طول خواب ریلکس و شل و باریک می‌شوند. این وضعیت باعث ایجاد توقف‌هایی در تنفس می‌شود)، کم خونی، زخم، کاهش وزن غیرمنتظره و استفراغ بودند.

با این وجود، اداره امور کهنه سربازان تا سال 2021 اصرار داشت که تحقیقات متناقض و ناکافی برای نشان دادن این موضوع که مشکلات سلامتی طولانی مدت ناشی از قرار گرفتن در معرض گودال سوختگی است، وجود داشته است و اکثر ادعاهای منفعت جویانه مربوط به قرار گرفتن در معرض سموم را رد کردند. طبق گزارش اداره امور کهنه سربازان در سال 2015، تخمین می‌زنند که بیش از 3.5 میلیون سرباز و کهنه سرباز از سال 1990 در معرض دودهای سمی ناشی از سوختگی ها در خارج از کشور قرار گرفته‌اند.

در قندهار، داکتران افغان ادعا می کنند که سموم ناشی از سوختگی به رشد جنین آسیب می رساند. داکتر سهیلا محمدی، 40 ساله، در کلینیک کوچکی در منطقه خوشاب در حدود 100 یاردی (90 متر) میدان هوایی قندهار، حضور دارد. او در مورد ناهنجاری‌های قلبی، اختلالات ژنتیکی مانند سندرم داون و سایر نقایص مادرزادی در نوزادانی که مادرانشان در نزدیکی پایگاه زندگی می‌کردند برایم تعریف می کند، او می‌گوید این موارد در 20 سال پیش در چنین سطوح بالایی دیده نمی‌شد.

او می‌گوید: “من فکر می‌کنم که بیشتر آنها ناشی از جنگ بود، زمانی که مادرانشان در آن زمان باردار بودند.”

بر اساس تحقیقی که در سال 2017 توسط مؤسسه سلطنتی تروپیکال در هلند منتشر شد، تعداد نقایص مادرزادی در افغانستان به ازای هر یک هزار نفر بیش از دو برابر بیشتر از ایالات متحده است. این مقاله همچنین خاطرنشان می‌کند که افزایش مواجهه مادر با برخی مواد شیمیایی ممکن است بر رشد جنین تأثیر بگذارد و به ناهنجاری‌های مادرزادی کمک کند. افزایش خطر ناهنجاری های مادرزادی در زنان افغان شاغل در بخش های زراعت و کسانی که در نزدیکی محل های زباله ها زندگی می کنند گزارش شده است.

زمانی که داکتر مژگان صوابی اصفهانی، سم شناس محیط زیست در دانشگاه میشیگان مشغول به کار بود، مطالعات متعددی در مورد عراق منتشر کرد که در آن نقایص مادرزادی بهتر از افغانستان مطالعه شده است. او متوجه قرار گرفتن نوزادان و کودکان در معرض فلزات بالقوه سمی مانند تنگستن، تیتانیوم، سرب، جیوه، کادمیوم، کروم، توریم و اورانیوم شد که به شدت در تسلیحات و سخت افزارهای نظامی استفاده می شود.

او برایم گفت: “شایع‌ترین ناهنجاری‌ها و ناسازگاری ها ناشی از نقایص قلبی و نقص لوله عصبی هستند.”

عبدالولی عابد، مدیر کلینیک منطقه خوشاب، برایم مشخص کرد که در هفته های قبل از خروج آمریکایی ها از پایگاه، هر هفته دودهایی را از چاله های سوختگی مشاهده می کردند. یک انجنیری که در هشت سال گذشته در میدان هوایی قندهار کار می‌کرد، گفته بود که درست قبل از خروج ارتش ایالات متحده از پایگاه، آنها چیزهای زیادی را سوزاندند، «حتی وسایط نقلیه».

وقتی از کلینیک خارج می شوم، با عبدالرازق 35 ساله، نگهبان کلینیک آشنا شدم که تمام عمرش را در این منطقه زندگی می کند. او می‌گوید رودی را که مهندس به من گفته بود، می‌شناسد و من را به بیرون از کلینیک هدایت کرد تا سه جایی را که آب از دیوارهای میدان هوایی بیرون می‌آید را به من نشان دهد.

بیرون می رویم و در ضلع جنوبی پایگاه رانندگی می کنیم و با زمین های کشاورزی خشکی برخورد می کنیم. یک شبکه فلزی جریان خروجی یکی از لوله‌ها را پوشانده که در یک خندقی به عرض 26 فوت (حدود 8 متر) که جلوی آن ایجاد شده است، تخلیه می‌شود. رازق به من می گوید که چندی پیش، آب از پایگاه خارج می شد و به نهرهای کوچکتری سرازیر می شد که زمین های کشاورزی مجاور را تغذیه می کردند.

او می‌گوید: “آب کثیف و صابونی و زباله ها در آن موجود بود. اما وقتی آمریکایی‌ها پایگاه را ترک کردند، این وضعیت متوقف شده است.”

در امتداد سرک در ضلع شمال شرقی پایگاه، رشته‌ای از غرفه های کوچکی مملو از مجموعه‌ای از ضایعات، از چوکی های موتر نظامی هاموی گرفته تا انجین های وسایط نقلیه و جعبه‌های مهمات وجود داشتند که یک بار در ولایت ننگرهار این غرفه ها را مشاهده کرده بودم.

در اینجا، فدا محمد، 17 ساله، و احسان الله، 15 ساله را می بینم که در داخل غرفه خود به دلیل گرمای شدید قرار دارند. آنها اصالتاً اهل ولایت غزنی هستند، اما پس از مرگ پدرشان در اثر سکته قلبی هفت سال پیش، با مادر و سه برادر کوچکترشان به قندهار نقل مکان کردند، به این امید که از تجارت ضایعات آهن امرار معاش کنند.

آنها می گویند، زمانی که سربازان آمریکایی هنوز در پایگاه بودند، می توانستیم از جمع آوری ضایعات آهن که از پایگاه آورده می شد، ماهیانه 15 تا 20 هزار افغانی (195 تا 260 دالر) درآمد کسب کنند.

فدا محمد می گوید: “برخی چیزها مانند تلویزیون، رادیو، کمپیوتر، موبایل و انواع وسایل الکترونیکی توسط افراد پایگاه سوزانده می شد، اما ما از آن عبور می کردیم و ضایعات آهنی را که از آتش سوزی جان سالم به در می برد، جمع می کردیم.”

احسان الله در پنج سال گذشته از مشکلات تنفسی رنج می برد و دستانش مملو از جوش هایی است که از دو سال پیش شروع شده بود.

گزارشی از موسسه نیولاینز

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x