گذشته‌گرایی در عصر مردم‌سالاری؛ لویه‌جرگه مشروعیت نمی‌آورد

قبل از کودتای هفتم ثور ۱۳۵۷ خورشیدی، در افغانستان نظم سنتی حاکم بود. جنگ قدرت نیز در تاریخ دو‌صد‌و‌چند‌ساله سلطنت، جنگ درون‌قبیله‌ای و حتا خانواده‌گی بود. برادر علیه برادر و پسر علیه پدر می‌شورید‌. در پایان کار، قدرت به یکی از سران قبیله/خانواده می‌رسید. مردم، «رعایا» بودند. اقوام غیرپشتون در خوان قدرت شریک نبودند. حتا در درون پشتون‌ها نیز سران چند قبیله معدود ادعای رهبری و حاکمیت داشتند. 

چهل سال آخر سلطنت، دوره آرام‌تری بود. محمدظاهر شاه به همکاری دیگر اعضای خاندان آل‌یحیا، دستگاه دولت را اداره می‌کرد.

جرگه، ابزار مشروعیت‌ بود. قوانین و تصامیم مهم در این دوره، با برگزاری جرگه‌ها تصویب و اتخاذ می‌شد. به جز چند مورد معدود در دهه‌های سی و چهل خورشیدی، جرگه‌ها و مجالس شورای ملی در سراسر تاریخ نظم سنتی، مبتنی بر فرهنگ قبیله‌ای تشکیل و فراخوانده شده است.

با روی کار آمدن حزب دموکراتیک خلق در سال ۱۳۵۷ خورشیدی، نظم سنتی در افغانستان شکست. رهبران حزبی و دولتی در نظم جدید، سازوکارهای قبیله‌ای را کنار گذاشتند. رهبر حزب، رهبر دولت نیز بود.

با سقوط دولت دموکراتیک افغانستان به دست مجاهدین، افغانستان از یک دوره پرآشوب به جنگ داخلی گذار کرد. این دوره خونین بود. مردم در گوشه و کنار این سرزمین، به‌صورت بی‌رحمانه کشته می‌شدند. شهرها زیر پای تانک‌ها و شلیک سنگین توپ‌خانه‌های احزاب رقیب، ویران شد. دولت مجاهدین نتوانست دوام بیاورد. 

طالبان از ظهور تا مسلط شدن بر کابل و نزدیک به ۹۰ درصد خاک افغانستان، به کم‌تر از چهار سال زمان نیاز داشتند. دوره اول حاکمیت طالبان، سیاه بود. کشتارهای دسته‌جمعی مردم، سیاست زمین سوخته، سخن گفتن با شهروندان از میله تفنگ و محاکمه‌های صحرایی، لکه‌های سیاهی است که بر جبین طالبان در دوره اول حاکمیت‌شان نوشته شده است.

حمله امریکا و متحدانش در سازمان ناتو به افغانستان، صفحه جدیدی را در تاریخ کشور باز کرد. نیروهای ائتلاف شمال به حمایت نیروهای امریکایی و ناتو، طالبان را از کابل و دیگر ولایات راندند و زمینه تشکیل نظم جمهوری را در افغانستان آماده کردند. ساختار قدرت هرچند متمرکز بود و عناصری به آرای مردم دست‌برد می‌زدند، اما اساس کار بر رای مردم و انتخابات گذاشته شده بود. 

با این وصف اما بخش عجیب و درک‌ناشدنی قصه و تاریخ نظم سیاسی پسابن در افغانستان، بازگشت حاکمان و کارگزاران آن به اصول و روش‌های قبیله‌ای گذشته بود. در این دوره، با وصف آن‌که نهاد قانون‌گذاری وجود داشت و اعضای آن با رای مردم انتخاب می‌شدند، تصامیم مهم با برگزاری و فراخواندن «جرگه‌ها» گرفته می‌شد. حتا در آخرین سال نظم جمهوری، دو جرگه برگزار شد. کارگزاران ارشد و رده اول این نظم، تعصب و علاقه عجیب نسبت به این روش قبیله‌ای در تصمیم‌گیری‌های کلان سیاسی داشتند.

اکنون که بار دیگر طالبان بر کشور مسلط شده‌اند، یکی از جدی‌ترین نسخه‌ها برای «تشکیل حکومت فراگیر و همه‌شمول»، برگزاری لویه‌جرگه و احیای «موقت» قانون اساسی دوران ظاهر شاه است. 

اساساً غیرقابل درک است که چطور در جهان معاصر، به جای تأکید بر روش‌های معمول و مشروع، افرادی بر سنت قبیله‌ای برای تشکیل حکومت و تصمیم‌گیری سیاسی تأکید می‌کنند!

در وضعیت جدید، باید مردم افغانستان تکلیف خود را با طرح‌ها و روش‌هایی که برای حکومت‌‌داری پیشنهاد و اجرایی می‌شود، مشخص کنند. این کار با هر روشی که ممکن می‌شود، باید روزی انجام شود. اگر اکنون اقدام نشود، یک سال بعد، دو سال و در نهایت چند سال بعد، مردم مجبور می‌شوند که اقدام کنند. 

واقعیت این است که با برگزاری «لویه‌جرگه» نه طالبان به مشروعیت می‌رسند و نه مشکل افغانستان حل می‌شود. تنها انتخابات و بازگشت با رای و اراده مردم، می‌تواند این سرزمین را در مسیر صلح و ثبات سیاسی قرار دهد.
(پشتو ۸صبح)
۲۰۲۱/۱۸/۱۲

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
برخی از احزاب و گروه ها به جای اینکه از خود محافظت کنند، مشکلات خود را حل کنند و اقتصاد خود را بهبود بخشند، به دیگران مشوره میدهند، نگران ما هستند و دنیا را از ما می ترسانند. به آنها باید گفت به جای نصیحت کردن، مشکلات داخلی خود را حل کنند و اول غم خودشان را بخورند. افغان ها...
مشکلات و خطراتی را که او (آصف درانی) به افغانستان نسبت داد، در واقع امکان همه اینها از پاکستان دیده می شود. افغانستان اکنون یک کشور امن و با ثبات است که به جای اتکا به قرضه ها و کمک های کشورهای خارجی، با استفاده از منابع خود برای خودکفایی اقتصادی تلاش می کند.
من متن سخنرانی هشدار دهنده طولانی نتانیاهو را خواندم. من دقیقا غرور جورج بوش را هنگام حمله به افغانستان در سال 2001 در آن دیدم. نتانیاهو تهدید کرده است که غزه را نابود خواهد کرد و به کسی رحم نخواهد کرد. او به قدرت خودش مغرور بود، که ادعای خدایی نکند، همین شروع سقوطش هست تصمیم نابودی را پروردگار می...
میراث تلخ 20 سال اشغال نظامی امریکا در افغانستان، گروه‌هایی از مردان، زنان و کودکان معتاد است که در کنار جاده‌های غبارآلود، زیر پل‌ها و در کناره‌ رودخانه های آلوده کابل خوابیده‌اند. ملموس ترین هدیه 20 سال حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان چیزی جز فقر، میلیون ها معتاد و انزوای کشور نیست.
من بار دیگر پیش حاکمان فعلی دست نیاز دراز میکنم تا نفرت را از طریق برادری از بین ببرند. دشمنان قسم خورده افغانستان شبانه روز در اینجا تنفر را بیشتر می کنند. پاکستان در اسلام آباد یک استودیو به افغانستان انترنشنال داده است و تلویزیون نامبرده فقط بر طبل جنگ های داخلی می کوبد. شرایط را درک کنید
امریکا با ائتلاف جهانی به بدماشی کامل به بهانه ۹/۱۱ بر ملتی اتهام ویران کردن برج های نیورک وارد کرد؛ که از شدت فقط توان رفتن به بازار قریه خود را نداشت. بوش متکبر با زور خود بدون شنیدن استدلال حمله کرد. اما با پایان حمله با چنان عجله ای فرار کرد که عامل خنده تمام رقباء شد.
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x