پنجاه سال قبل از امروز، در شب تابستانی ۲۶ سرطان، محمد داود خان یکی از شخصیتهای سرشناس خاندان سلطنتی با کمک چند تن از افسران جوان اردوی افغانستان رژیم شاهی را سرنگون ساخت و اولین جمهوریت را در افغانستان تاسیس کرد.
صبحگاه بیست و ششم سرطان رادیو کابل نشرات عادی خود را قطع نموده به نشر مارشهای نظامی پرداخت و مردم را به شنیدن سخنرانی محمد داود خان دعوت کرد.
پادشاه وقت محمد ظاهرشاه در سفر خارجی در روم بود و امور مهم دولتی را پسرکاکای وی سردار ولی سرپرستی میکرد.
افسران طرفدار داود خان در یک حرکت برق آسا ارکان مهم ملکی و نظامی دولت را خلع قدرت کرده نظربند ساختند.
سردار محمد داود خان بعد از پیروزی در اولین بیانیه خود به مردم گفت که این حرکت به هدف اصلاحات و جلوگیری از رشد جریانات ارتجاعی راه اندازی شده است.
وی گفت که دموکراسی در نظام شاهی به یک سیستم طبقاتی فاسد تبدیل شده بود و جمهوریت را موافق با روحیۀ حقیقی اسلام دانسته بر حاکمیت ملی تاکید کرد:
“باید به اطلاع شما برسانم که دیگر این نظام از بین رفت و نظام جدیدی که عبارت از نظام جمهوریت است و با روحیۀ حقیقی اسلام موافق است جایگزین آن گردید. رفقای من و من از صمیم قلب این اولین جمهوریت افغانستان عزیز را به شما تبریک میگویم و آنرا برای سعادت و سرفرازی افغانستان و ملت افغانستان مسعود و میمون میخوانم.”
محمد داود اولین رئیس جمهور افغانستان که در آغاز متمایل به نظام سوسیالیستی بود در شرایط جنگ سرد کشورهای دور و همسایه را نیز اطمینان داد. وی گفت که افغانستان سیاست بیطرفی و عدم انسلاک در پیمانهای نظامی را دنبال خواهد کرد.
دوکتور حسن شرق، سید عبدالاله، پاچاگل وفادار، فیض محمد و نعمت الله پژواک از اعضای بارز اولین کابینه جمهوریت پنداشته میشوند.
در سالهای اول جمهوریت با سرعت روی پلانهای انکشافی پنجساله کار شد. حتی پروژههای بزرگ مانند بند سلما، کمال خان و دیگر پروژه ها که در سالهای اخیر تکمیل شد در آنزمان طراحی گردید.
اما اینکه آیا اصلاحات براندازی نظام پا برجای شاهی را ایجاب میکرد ؟ و اهداف جمهوری خواهان تا چه حدی برآورده شد؟ و عوامل اصلی این حرکت چه بود ؟ یک موضوع قابل بحث است.
ضیا مجید: حیف که عمر نظام جمهوری کم بود و همه پلانهایشان جامه عمل نپوشید.
جنرال ضیا مجید اولین قوماندان گارد ریاست جمهوری که در این تحول دست داشت و از موسسان جمهوریت پنداشته میشود در صحبت با رادیو آزادی گفت که هدف تغییرات عمیق و بنیادی بود.
دولت شاهی به گفته وی پوسیده شده بود و هیچ کاری انجام نمیشد. وی بدون اینکه از کدام کشوری نام ببرد میافزاید که نظام جمهوری با مخالفت همسایهها و قدرتهای جهان روبرو گردید:
“اما حیف که عمر نظام جمهوری کم بود و همه پلانهایشان جامه عمل نپوشید. یک عده همسایههای ما که در مخالفت شدید با افغانستان و مردم افغانستان بودند و به شمول قدرتهای بزرگی که در دشمنی قرار داشتند، متاسفانه برای تخریب نظام جمهوری دست به کار شدند و مرحوم داود خان شهید و نظام جمهوری از هم پاشید.”
اما حمید صدیق سفیر سابق افغانستان در برلین و از حامیان شاه فقید محمد ظاهر شاه، در اظهارات خود به رادیو آزادی، حرکت ۲۶ سرطان را یک اشتباه بزرگ و جبران ناپذیر تاریخی عنوان کرد.
وی با ابراز احترام به شخصیت سردار محمد داود خان اما گفت که سقوط نظام شاهی که چندین صد سال سابقه داشت و با در نظرداشت شرایط منطقه و جهان گام به گام پیش میرفت به نفع مردم و مملکت افغانستان تمام نشد. وی دهه قانون اساسی را یکی از بهترین دورههای افغانستان میداند:
“و این یک جفای بود که شما میبینید تا به امروز افغانستان هیچ به حال نمی آید. سیستمی که در افغانستان در آن زمان جاری بود خصوصاً دهه قانون اساسی یکی از بهترین دورههای افغانستان بود که آهسته آهسته به طرف درست و به شکلی که مردم افغانستان میخواست روان بود. حتی شما میفهمید که بهترین فابریکهها، فابریکههای کوچک و بزرگ در آنزمان در افغانستان ترتیب و تاسیس شده بود که بعد از آن در طول چهل سال بعدی دوباره تکرار نشد.”
بسیاری از کارشناسان به این باور اند که کودتای ۲۶ سرطان زمینه ساز تغییرات بعدی در افغانستان شد. برخی افسرانی که در این تحول دست داشتند در براندازی نظام نو تاسیس جمهوری و رژیمهای بعدی سهم گرفتند.
پوهاند نصرالله ستانکزی استاد سابق حقوق و علوم سیاسی پوهنتون کابل به این باور است که کودتای ۲۶ سرطان سر آغاز جنگ قدرت در افغانستان شد.
آقای ستانکزی میگوید که در نتیجۀ این کودتا نظام شاهی عنعنوی در تاریخ معاصر افغانستان که در سال ۱۷۴۷ میلادی توسط احمدشاه درانی تاسیس شده بود سقوط کرد و افغانستان وارد یک مرحله جدیدی زندگی تحت نظام جمهوری گردید.
این کودتا بگفتۀ آقای ستانکزی با آرمانهای ترقی خواهانه سردار محمد داود آغاز اما سپس درگیر اختلافات درونی شد:
اول اینکه یک نظام شاهی مشروطه در نتیجۀ یک کودتای نظامیان سقوط میکند که او هم عناصر مختلف و متعدد با افکار متعدد بخصوص با افکار چپ وارد صحنه میشود و دموکراسی افغانستان را که در نتیجه دو دوره دموکراسی دوران اعلیحضرت ظاهر شاه شکل گرفته بود نقطۀ پایان میگذارد.
متاسفانه تا امروز آن دموکراسی اعاده شده نتوانست با وجود اینکه در بیست سال جمهوری اسلامی هم اقداماتی برایش صورت گرفت و متاسفانه روند طبیعی را که عصر شاهی گرفته بود او را بخود نگرفت.
متقابلاً یک حکومت نیمه دیکتاتور به میان آمد که خودش هم دو مرحله داشت.
در مرحله اول طبیعتاً برخی از اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان که یک حزب چپی و متمایل به مارکسیسزم لیلنیزم بود به صحنه آمدند و مرحله دوم مرحلۀ بود که داود خان خواست که با ساختن یک حزب جدا عناصر چپ را از حکومتش پاک کند و تمایلاتی پیدا کند به طرف غرب.
سالهای نزده هفتاد قرن بیست اوج رویایی جنگ سرد میان دو قطب جهان، اتحاد شوروی سابق و غرب به رهبری امریکا بود. جنگ در ویتنام جریان داشت.امریکا و شوروی سخت تلاش میکردند که از نفوذ طرف مقابل خصوصاً در نزدیکی سرحدات خود جلوگیری کنند.
خاطره بحران موشکی سال ۱۹۶۲ در کیوبا که امکان داشت منجر به جنگ هستهای شود در اذهان سیاستمداران جهان زنده بود.
دو دهه پیش از تحول ۲۶ سرطان افسران جوان اردوی مصر به رهبری جنرال نجیب در سال ۱۹۵۲ در یک حرکت مشابه ملک فاروق پادشاه وقت مصر را خلع کردند که سپس جمال عبدالناصر یکی از این افسران قدرت را در دست گرفت و با ملی گرایی و تمایل به سوسیالیزم چون یک رهبر کاریزماتیک وارد عرصه سیاست مصر و منطقه شد و از افغانستان نیز دیدن کرد.
کشورهای منطقه و جهان به تدریج از تسلط استعمار خارج میشدند. در شبه قارۀ هند سالیان پیش از تحول ۲۶ سرطان دو دولت هند و پاکستان با نظامهای جمهوری تاسیس شده بودند.
در لیبیا، یمن، شام و عراق هم جنبشهای جمهوری خواهی در اقتدار بودند یا مبارزه میکردند.
جمهوریخواهان رژیمهای سلطنتی را وابسته میدانستند. بادهای موافق جمهوریخواهی در منطقه با تندی می وزیدو بعید نیست که حرکت جمهوریخواهی به رهبری داود خان از تحولات منطقه الهام گرفته باشد.
اما بعد از اعلان جمهوریت در افغانستان طوریکه آقای ستانکزی اشاره کرد فضای سیاسی در افغانستان محدود ساخته شد. احزاب سیاسی چه راستگرا و چه چپی دیگر مانند دهه دموکراسی زمان شاهی در افغانستان آزادانه فعالیت نداشتند.
رئیس جمهور داود خان عزم داشت کشور را توسط نظام تک حزبی رهبری کند و در صدد محدود ساختن نفوذ جریان چپ و اسلامگرایان برآمد و افکار آنها را وارداتی خواند.
او همچنین تلاش کرد که روابط با شوروی را محدود سازد و مناسبات با کشورهای اسلامی را تقویت بخشد.
محمد داود خان در سالیان اخیر زمامداری خود یک سفر ناموفق به مسکو داشت، همچنین از مصر، عربستان سعودی، ایران و پاکستان که در آنزمان همپیمانان امریکا بودند بازدید کرد و وعدههای کمک فراوان به وی صورت گرفت.
اما کودتای ثور به وی مجال نداد و با هفده تن از اعضای خانواده خود به شمول اطفال و زنان کشته شد.
( رادیو آزادی / ۱۷ جولای ۲۰۲۳)