آیا جنبش اسلامی ازبکستان فروپاشیده است؟

جنبش اسلامی ازبکستان مدت‌هاست یکی از شناخته‌شده‌ترین نام‌ها در جهان گروه‌های جهادی بوده است. این گروه پس از انتقال به وزیرستان (در ایالت خیبر‌پختنوخواه پاکستان هم‌مرز با افغانستان) در سال ۲۰۰۱ با القاعده ارتباط نزدیکی برقرار کرد و پس از حمله آمریکا از «جهاد طالبان» حمایت کرد. با این حال، وقتی در سال‌های ۲۰۰۹-۲۰۱۰ تنش‌ها بین رهبران القاعده و «طالبان قندهاری» جدی‌تر شد، جنبش اسلامی ازبکستان نسبت به متحدان عرب خود واکنش شدیدتری به آن نشان داد.

وقتی در میان گروه‌های جهادی صحبت می‌شد که طالبان می‌خواهد به سوی یک توافق براساس مذاکره با آمریکا پیش برود، این جنبش ارتباط خود را با «شورای کویته طالبان» قطع کرد و با «شبکه حقانی» و با شورای در حال ظهور پیشاور طالبان ارتباط برقرار کرد.

تا سال ۲۰۱۲ این جنبش سه رهبر خود را از دست داده بود. جمعه نمنگانی در سال ۲۰۰۱، طاهر یولداش در سال ۲۰۰۹، و ابوعثمان عادل در سال ۲۰۱۲ کشته شدند. عثمان قاضی که معاون عادل بود، پس از به دست آوردن اکثریت آرا در نوعی کنگره جنبش، این سمت را به دست گرفت، اما یکی از پسران طاهر یولداش به نام عبدالعزیز، او را برای این کار به چالش کشید و پس از ناکامی، از هم جدا شدند. حمله سال ۲۰۱۴ به تحریک طالبان پاکستان در مناطق قبایلی پاکستان، عثمان غازی و جناح ۳۵۰ تا ۴۰۰ جنگجوی او را مجبور کرد به زابل در افغانستان نقل مکان کنند. عبدالعزیز در عوض با حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ نیروی خود به کنردر شرق افغانستان، نقل مکان کرد و بعد به شمال غرب این کشور رفت.

در سال ۲۰۱۵، زمانی که شاخه خراسان گروه دولت اسلامی (داعش) ظهور کرد، جناح عثمان غازی با آن متحد شد و در یک حمله گسترده طالبان برای بیرون راندن داعش و جنبش اسلامی ازبکستان از زابل گرفتار شد. جنبش در آنجا تلفات بسیار سنگینی متحمل شد و از جمله بسیاری از اعضای خانواده خود عثمان غازی کشته شدند. عثمان قاضی قبلاً تصمیم گرفته بود که جناح خود را وارد داعش کند، اما جنگ در زابل خصومت بسیار عمیق تری را علیه طالبان ایجاد کرد. اکثر بازماندگان در واقع به شاخه خراسان داعش پیوستند.

در سال‌های بعدی، ازبکستانی‌ها برخی از واحدهای نخبه شاخه خراسان داعش را تشکیل دادند و تعداد زیادی از داوطلبان بمب‌گذار انتحاری را در آن وارد کردند. گروه عبدالعزیز، با این حال، در حالی که به شدت از رهبر جدید خودخوانده طالبان، اختر محمد منصور انتقاد می‌کرد، در شمال غرب افغانستان منزوی شد و چاره‌ای جز بیعت با او در سال ۲۰۱۵ نداشت.

سایر بقایای جنبش در بدخشان، تحت حمایت القاعده و گروه‌های همدل طالبان گردهم آمدند. زمانی که شاخه خراسان داعش در سال ۲۰۱۹-۲۰۲۰ در شرق افغانستان متحمل یک رشته شکست‌های سنگین شد و بسیاری از مردم آسیای مرکزی ایمان خود را به این گروه از دست دادند، دیگران به آنها پیوستند. بنابراین، در سال‌های ۲۰۲۱-۲۰۲۲ سه گروه از جناح‌های جنبش (شمال غربی، شمال شرقی و کنر، کوچک‌ترین‌شان) وجود داشتند که پس از کشته شدن عبدالعزیز در نوامبر ۲۰۲۰، همه بدون رهبر ماندند. اما شاخه شمال غرب تحت فشار شدید طالبان قرار گرفت تا شرایط توافقنامه جدید با امارت [طالبان] را بپذیرد که بنا بر آن، از جهاد در آسیای مرکزی دست بکشند، جابجا شوند و بپذیرند که از نزدیک تحت نظارت مقام‌های طالبان قرار بگیرند.

شاخه شمال غربی همدلی طالبان محلی ازبیک را داشت و موفق شد بارها دستورات رهبری طالبان را نادیده بگیرد، شاید امیدوار بود که عناصر طرفدار القاعده در داخل طالبان بتوانند این روند را برعکس کنند.

کشته شدن الظواهری در ۳۱ جولای ۲۰۲۲ و واکنش اکثریت طالبان، به نظر می‌رسد که نقطه عطفی بوده است که جنگجویان ازبکستانی را متوجه این واقعیت کرد که بعید است که جهاد در سطح جهانی دوباره در میان طالبان مورد استقبال قرار بگیرد. شاخه‌های این جنبش مطمئناً از شایعات و اتهامات مطرح شده در میان طالبان در مورد همدستی رهبران و جناح‌های مختلف با آمریکایی‌ها در ردیابی الظواهری آگاهی داشتند.

به هر حال، واقعیت این است که در ماه‌های بعد، شاخه شمال غربی جنبش شروع به فروپاشی کرد. اعضای آن از منطقه شمال غربی ناپدید شدند. مقصد دقیق همه آنها مشخص نیست، اما مطمئناً شمار قابل توجهی به شمال شرق نقل مکان کردند تا به گروه داعش بپیوندند. شایعاتی مبنی بر فرار برخی به پاکستان یا مناطق تحت کنترل «تحریک طالبان پاکستان» در شرق و جنوب شرق افغانستان وجود داشت. همچنین در ماه‌های اخیر شماری از افراد جناح‌های جنبش که خود را تحت کنترل القاعده در بدخشان قرار داده بودند، نیز به گروه داعش پیوستند.

تا بهار ۲۰۲۳، شمار کمی از اعضای جنبش در شمال غربی افغانستان باقی مانده بودند. چشم‌انداز اتحاد مجدد و راه‌اندازی مجدد طرح‌های جهادی در آسیای مرکزی (که به منزله یک چالش مستقیم برای اقتدار امارت طالبان بود) از بین رفته بود.

با آنهم، چشم‌انداز انتخاب یک رهبر جدید نیز کمرنگ شده بود. القاعده در موقعیتی نبود که بتواند از بقایای جنبش اسلامی ازبکستان حمایت کند، چرا که نمی‌توانست رسماً جانشین الظواهری را تعیین کند و از قیمومیت ایران رها شود.

به نظر می‌رسید که بقایای جنبش محکوم به از بین رفتن تدریجی هستند، بیشتر اعضای قدیمی آن باوجود بدبینی نسبت به دورنمای جنگ علیه طالبان، گزینه بهتری جز پیوستن به گروه داعش ندارند. به نظر می‌رسد پس از کشته شدن صدها نفر از اعضای جنبش اسلامی ازبکستان در افغانستان و سوریه، دیگر شور و شوق کمی در میان اعضای فعلی و سابق جنبش برای جنگیدن در راستای اهداف داعش وجود دارد.

در واقع، بخش عمده‌ای از اعضای سابق جنبش که به داعش پیوسته‌اند، چندان فعال به نظر نمی‌رسند و درگیر اختلافات معمول با رهبری شاخه خراسان داعش بوده‌اند.

چشم‌انداز تسلیم شدن آنها به طالبان هم جدی به نطر نمی‌رسد، به دلیل عدم اعتماد، که نمونه آن شایعاتی است که طالبان اعضای ازبکستانی بازداشت شده داعش را به دولت ازبکستان تحویل داده‌ است، بسیاری از اعضای سابق جنبش اکنون در میان انتخاب‌های نامطلوب، به دام افتاده‌اند و در دره‌های دورافتاده بدخشان مخفی شده‌اند و شاید منتظرند تا گزینه‌های بهتری پیش‌رویشان بیاید اگر گزینه‌ای واقعا وجود داشته باشد.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
من متن سخنرانی هشدار دهنده طولانی نتانیاهو را خواندم. من دقیقا غرور جورج بوش را هنگام حمله به افغانستان در سال 2001 در آن دیدم. نتانیاهو تهدید کرده است که غزه را نابود خواهد کرد و به کسی رحم نخواهد کرد. او به قدرت خودش مغرور بود، که ادعای خدایی نکند، همین شروع سقوطش هست تصمیم نابودی را پروردگار می...
میراث تلخ 20 سال اشغال نظامی امریکا در افغانستان، گروه‌هایی از مردان، زنان و کودکان معتاد است که در کنار جاده‌های غبارآلود، زیر پل‌ها و در کناره‌ رودخانه های آلوده کابل خوابیده‌اند. ملموس ترین هدیه 20 سال حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان چیزی جز فقر، میلیون ها معتاد و انزوای کشور نیست.
من بار دیگر پیش حاکمان فعلی دست نیاز دراز میکنم تا نفرت را از طریق برادری از بین ببرند. دشمنان قسم خورده افغانستان شبانه روز در اینجا تنفر را بیشتر می کنند. پاکستان در اسلام آباد یک استودیو به افغانستان انترنشنال داده است و تلویزیون نامبرده فقط بر طبل جنگ های داخلی می کوبد. شرایط را درک کنید
امریکا با ائتلاف جهانی به بدماشی کامل به بهانه ۹/۱۱ بر ملتی اتهام ویران کردن برج های نیورک وارد کرد؛ که از شدت فقط توان رفتن به بازار قریه خود را نداشت. بوش متکبر با زور خود بدون شنیدن استدلال حمله کرد. اما با پایان حمله با چنان عجله ای فرار کرد که عامل خنده تمام رقباء شد.
13 سال پیش در چنین روزی، جولیان آسانژ ویدئویی را منتشر کرد که نشان می‌داد نیروهای آمریکایی به سوی غیرنظامیان عراقی از جمله کودکان شلیک می‌کنند. اکنون او به دلیل انتشار آن با 175 سال زندان مواجه است.  
از ویتنام گرفته تا عراق، میلیون‌ها نفر در جنگ‌هایی که توسط سیاستمداران آغاز شده کشته شده‌اند. امروز لایحه‌ای را به تصویب رساندم که بر اساس آن پارلمان باید در این مورد پاسخگو باشد و اطمینان حاصل شود که هیچ سیاستمداری نمی‌تواند استرالیایی‌ها را دوباره به جنگ‌های نامشروع بفرستد. گروه های اصلی حاضر به پاسخگویی نشدند.
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x