بازار گرم تأسیس احزاب؛ راه‌های رفته را دوباره نرویم

بازار تأسیس حزب و تشکیل جریان‌های سیاسی در این اواخر در بیرون از کشور رونق گرفته است. رهبران و سازنده‌گان چند حزب و جریان‌ سیاسی که در فصل پس از فروپاشی نظام جمهوریت تشکیل شده‌، اکثر‌شان از دست‌اندرکاران و مدیران سطوح ارشد آن نظام بودند. تصمیم‌گیرنده‌گان جریان‌های تازه‌تأسیس، در طول دو دهه گذشته از مغزهای امنیتی و سیاسی و قانون‌سازی نظام جمهوری در کشور نیز بوده‌اند. مهم‌ترین و کلیدی‌ترین کرسی‌های دولتی را در اختیار داشته‌اند.

قانون اساسی آن زمان را «بهترین قانون اساسی منطقه» می‌پنداشتند، از تمرکز بیش از حد قدرت که به یمن همان بهترین قانون به یک شخص اعطا شده بود، دفاع می‌کردند و در بیشتر موارد تفکیک صلاحیت‌ها و استقلالیت قوه‌های سه‌گانه دولت را به‌خاطر مصلحت‌های سیاسی و قومی نادیده می‌گرفتند و سخن از تغییر نظام سیاسی و تمرکززدایی را به‌مثابه دشمنی تلقی می‌کردند. اکثر چهره‌ها در سطح رهبری این جریان‌ها با اتخاذ سیاست‌های انحصارگرایانه و برتری‌طالبانه و مداخله مستقیم در روند کارکردهای نهادهای انتخابی و مدیریت انتخابات‌ها، روند و فرایند انتخابات را از مسیر واقعی و اصلی آن منحرف ساخته‌اند.

از تقلب و دست‌کاری و جعل در انتخابات حمایت کرده‌اند و در بهترین حالت مانع تقویت احزاب سیاسی به معنای مدرن آن شده‌اند. حال‌که روند اعلام موجودیت احزاب و جریان‌های تازه‌‌تأسیس در حال افزایش است و طالبان هیچ صدای مخالفی را برنمی‌تابند، به هیچ جریان سیاسی مخالف ایدیولوژی و باور سیاسی و نظامی خویش اجازه فعالیت نمی‌دهند، حق حاکمیت مردم را به رسمیت نمی‌شناسند، با تمام آزادی‌های اساسی شهروندان و فعالیت‌های مدنی دشمنی می‌ورزند، موجودیت این احزاب حتا با گذشته این چنینی‌شان، نویدبخش است، آن‌هم وقتی سخن از «گفتمان تغییر ساختار نظام» می‌زنند و می‌پذیرند که نظام متمرکز داروی حل منازعه سیاسی قدرت در افغانستان نیست.

کلی‌ترین تصویری که از وضعیت احزاب سیاسی در تاریخ ۴۰ سال پسین می‌توان گرفت، این است که اسلامیست‌ها سرچشمه دانایی و برنامه‌های سیاسی را مدرسه‌های دیوبندی و در بهترین حالت اخوان‌المسلمین می‌دانند، چپی‌ها، روسیه یا چین را قبله عالم می‌شمارند و تکنوکرات‌های صاحب قدرت هم از نوع غنی بودند که کل روند انتخابات را در تاریخ کشور بدنام ساخته‌اند‌ـ‌البته منظور این تصویر، تصویر از احزاب است که به قدرت رسیدند. بنابراین، احزابی که تازه تاسیس می‌شوند، ضرورت است که به کارنامه‌های گذشته خود بازنگری کنند.

واقعیت‌های جامعه امروزی و تجربه‌شده را جداً در نظر بگیرند؛ زیرا جریان‌های سیاسی در همه‌جا نهادهای ضروری برای تقویت و توسعه سیاسی عمل می‌کنند، اگر این‌ها که تجربه تلخ شکست چندین دهه مدیریت سیاسی را در کارنامه دارند، همچنان بر توسن خودخواهی، انحصارطلبی و برتری‌خواهی قومی قمچین بزنند، برای «حل عادلانه مسأله ملی» فکر و برنامه نریزند، واقعیت‌گریزی کنند یا منازعه قدرت را ساده‌سازی کنند، از واقعیت‌های عینی جامعه طرفه بروند، هیچ برگ برنده‌ای در مقابل طالبان ندارند و نمی‌توانند محور همگرایی نیروهای سیاسی مخالف طالبان شوند؛ چون همگرایی در شرایط موجود مستلزم طرح جدید و سخن نو است.

این طرح جدید که دیده می‌شود حمایت از تمرکززدایی است، باید تعریف شود. شهروندان و نیروهای سیاسی بدانند که وقت انتقاد از تمرکزگرایی صورت می‌گیرد، جزییات عدم تمرکز چیست؟ چرا با کلی‌گویی‌های گذشته و گمراه‌کننده، بار دیگر می‌خواهند سیاست و قدرت را در مسیری ببرند که سال‌ها است تجربه می‌شود و مصیبت‌ها و رنج‌هایی را نصیب مردمان کشور می‌کند که صدای غم و اندوه آن تا افلاک رفته است.

احزابی که پس از تجربه تلخ شکست دموکراسی و نظام جمهوریت در کشور تشکیل شده‌اند، هرچند با همان‌ مهره‌ها و چهره‌های گذشته به صف‌آرایی‌های سیاست تبعیدی پیوسته‌اند، ولی پذیرفته‌اند که تمرکزگرایی در جامعه متکثر راه‌حل سیاسی موجود نیست، گامی است ستوده و اقدامی است برای اصلاح. بنابراین، باید منابع قدرت سیاسی مبتنی بر اقتضای جامعه سیاسی به شکل عادلانه و شهروند‌محور توزیع شود، مردم در تغییر مسیر سیاست تعیین‌کننده باشند. به آرای شهروندان در حق تعیین سرنوشت‌شان حرمت گذاشته شود، نوعیت نظام به همه‌پرسی گذاشته شود، شهروندان تصمیم بگیرند که چه نوع نظامی را می‌خواهند.

(8صبح /24 جنوری 2023)

 

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
من متن سخنرانی هشدار دهنده طولانی نتانیاهو را خواندم. من دقیقا غرور جورج بوش را هنگام حمله به افغانستان در سال 2001 در آن دیدم. نتانیاهو تهدید کرده است که غزه را نابود خواهد کرد و به کسی رحم نخواهد کرد. او به قدرت خودش مغرور بود، که ادعای خدایی نکند، همین شروع سقوطش هست تصمیم نابودی را پروردگار می...
میراث تلخ 20 سال اشغال نظامی امریکا در افغانستان، گروه‌هایی از مردان، زنان و کودکان معتاد است که در کنار جاده‌های غبارآلود، زیر پل‌ها و در کناره‌ رودخانه های آلوده کابل خوابیده‌اند. ملموس ترین هدیه 20 سال حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان چیزی جز فقر، میلیون ها معتاد و انزوای کشور نیست.
من بار دیگر پیش حاکمان فعلی دست نیاز دراز میکنم تا نفرت را از طریق برادری از بین ببرند. دشمنان قسم خورده افغانستان شبانه روز در اینجا تنفر را بیشتر می کنند. پاکستان در اسلام آباد یک استودیو به افغانستان انترنشنال داده است و تلویزیون نامبرده فقط بر طبل جنگ های داخلی می کوبد. شرایط را درک کنید
امریکا با ائتلاف جهانی به بدماشی کامل به بهانه ۹/۱۱ بر ملتی اتهام ویران کردن برج های نیورک وارد کرد؛ که از شدت فقط توان رفتن به بازار قریه خود را نداشت. بوش متکبر با زور خود بدون شنیدن استدلال حمله کرد. اما با پایان حمله با چنان عجله ای فرار کرد که عامل خنده تمام رقباء شد.
13 سال پیش در چنین روزی، جولیان آسانژ ویدئویی را منتشر کرد که نشان می‌داد نیروهای آمریکایی به سوی غیرنظامیان عراقی از جمله کودکان شلیک می‌کنند. اکنون او به دلیل انتشار آن با 175 سال زندان مواجه است.  
از ویتنام گرفته تا عراق، میلیون‌ها نفر در جنگ‌هایی که توسط سیاستمداران آغاز شده کشته شده‌اند. امروز لایحه‌ای را به تصویب رساندم که بر اساس آن پارلمان باید در این مورد پاسخگو باشد و اطمینان حاصل شود که هیچ سیاستمداری نمی‌تواند استرالیایی‌ها را دوباره به جنگ‌های نامشروع بفرستد. گروه های اصلی حاضر به پاسخگویی نشدند.
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x