تغییر شخصیت ها و جنون قدرت ارزش های ما را بدنام ساخت

وضعیت عجیبی که در اثر بحران ها و فجایع چندین دهه در کشور ما به وجود آمده این است که در گروه های درگیر در جنگ ها به مرور زمان جای قربانی، ظالمان، ستمدیدگان، جنایتکاران جنگی، جنایتکاران، ناقضین حقوق بشر و شخصیت دوست و دشمن، مجاهد و تروریست در بر اساس سیاست های امریکا تغییر و جایگزین یکدیگر شده اند. یعنی ظالم دیروز، مظلوم امروز، جنایتکار دیروز قربانی جنایت امروز، متهم به نقض حقوق بشر در جنگ دیروز، در جنگ امروز تبدیل به مظلوم میشود.

سیاست های بین المللی و همسایه ها نیز در ایجاد ذهنیت افراطی در افغانستان، پیچیده شدن مشکلات و برانگیختن حساسیت ها نقش دارند. در زمان تهاجم نیروهای شوروی، غربی ها و همسایه ها برای افغان هایی که با شوروی می‌جنگیدند، از القاب و نام های مجاهد، غازی، قهرمانان و قهرمانان جنگ آادی استفاده می‌کردند، اما پس از شکست شوروی، غرب افغانستان را فراموش کرد و مجاهدین افراطی و تروریست خواند.

افغان‌های درگیر در جنگ داخلی نیز به خاطر قدرت به دهل هر کس رقصیدند و به‌عنوان جنگجوی نیابتی، عده‌ای از آن‌ها اسلحه و پول دریافت می‌کردند و برخی از سوی دیگر. غربی ها به دوستان دیروز لقب دشمن دادند، آزادی خواهان دیروز تروریست شدند و در حمله امریکا و دوستانش، برای جنگ سالاران لقب آزادیخواه به کار برده شد.

ممکن است 20 سال طول بکشد تا درباره برخی پیشرفت ها بفهمیم و برای برخی دیگر شاید دهه ها طول بکشد. بیست و دو سال پیش، اگر امارت طالبان همین موضع امروزی را در برابر تروریست ها اتخاذ می کردند، یا اگر جامعه جهانی همانند امروز با امارت تعامل می کرد، چقدر افراد از کشته شدن، چقدر خانه ها از ویران شدن، چقدر کودکان از مردن چقدر خانواده ها از یتیم شدن و چقدر دل ها از نابودی نجات می یافتند.

اگر 20 درصد از مصارف جنگ علیه تروریسم صرف بازسازی افغانستان به صورت شفاف و توسط یک اداره عاری از فساد می شد، آنگاه این کشور اینگونه ویران نمی شد تا نیازمند به کمک های بین المللی باشد. مهمترین چیز این است که جهان با تهدیدات امنیتی مشابهی که اکنون است مواجه نمی بود.

در اینجا به دلیل تغییر شخصیت ها، همدردی با مظلوم و نفرت از ظالم برای مجازات جنایتکاران جنگی و عدالت برای مردم در معرض جنایات جنگی، حمایت از مجاهد و نفرت از تروریسم، با مشکلات و سختی های زیادی روبرو هستند و مبارزه برای تحقق عدالت پیچیده می شود. البته مردم افغانستان همیشه مظلوم و مجبور مانده اند.

به اعتقاد من این وظیفه هر مؤمنی است که به قداست مبارزه با نیروهای متجاوز خارجی اعتقاد داشته باشد، اما مشکل ما این است که گروه های جنگجوی، متأسفانه، قبل و بعد از حمله و اشغال، به آزار و اذیت یکدیگر برای کسب قدرت ادامه می دهند. یکدیگر را برخی به نام فتواهای دینی و برخی به نام میهن پرستی می کشند. وقتی به قدرت می رسند صلح واجب است و وقتی از قدرت برکنار می شود جنگ را مقدس می دانند و به همین دلیل احترام جهاد در برابر تهاجم و اصل فداکاری برای کشور آسیب شدیدی دید و این سریال همچنان ادامه دارد.

قبل از اینکه انگشت اتهام را به سوی دیگران نشانه بگیریم، لازم است مدتی درنگ کنیم و در کاستی ها و مشکلات خود تأمل کنیم. من خودم و جامعه ام را سرزنش می کنم که ما آغازگر جنگ های نیابتی هستیم، مواد خام برای هر مهاجم هستیم. آیا به نام وطن پرستی دینی یا شعارهای تعصبی به دنبال اهداف شوم خود نبوده ایم؟ گاه با دامن زدن به تعصبات قومیتی و زبانی دیگران را به جنگ در میان خود تشویق کرده ایم، گاه با عنوان دفاع از کشور بین خود جنگیده ایم.

با شعارهای تنفیذ نظام اسلامی و میهن پرستی دیگر مردم را کشته ایم و کشته شده ایم.اما پس از پیروزی در میدان جنگ، تمامی شعارها، وعده ها و ادعاهای رهبران، فیر هوایی ثابت شده و تنها قدرت خود شان در کانون توجه قرار گرفته است. اقوام و دوستان و اقارب او از ثروت ملی سوء استفاده کرده و با انگشت اتهام به سوی بیگانگان به مردم خود توصیه کرده است که چشمان خود را بر عیب و نقص حاکمیت ببندند و صبور باشند.

من جامعه خود را قبل از سرزنش متجاوزان ابرقدرت های خارجی و طرفین جنگ های نیابتی در رابطه با فجایع و بلایای ناگوار افغانستان در دهه های گذشته سرزنش می کنم، چرا م پس از شکست ها و ناکامی های پی در پی، اشتباهات خود را ارزیابی نکردیم. و اشتباهات و اینکه چرا توانایی تغییر برای اصلاح عقاید و اشتباهاتمان در ما گم شده است؟

البته این موضوع برای من روشن است که اختلاف نظرهای مداوم بین سیاستمداران، ضعف کشور و فقر مردم این کشور را به وضعیت فعلی رسانده است. رهبران افغان بر سر هویت ملی جنجال های بیجا خلق میکنند، سیاست قدرت محور را اختیار کرده اند، آنها درگیر اتهامات جنایات جنگی و فساد هستند، برنامه ملی ندارند، به جای اولویت دادن به منافع ملی، پیوسته منافع شخصی خود را پیش می برند و این کاستی ها تعامل با طالبان را تنها راه واقعی برای حل بحران در این کشور می کند.

جای تعجب است که ما در قرن بیست و یکم زندگی می کنیم اما همچنان مانند مردم قرن هجدهم فکر می کنیم. به دلیل محرومیت از تحولات و تغییرات روز در عرصه علم، ما به دنبال فتوا برای تقبیح این تحولات تحت عنوان دین هستیم، اما پس از گذشت چند دهه که این تحولات رایج شد، مانند برنامه های تلویزیونی، به اشتراک گذاری آنها را مانند پروگرام های تلویزیونی ثواب می دانیم.

جای تعجب است که ما هنوز قانون اساسی ملی نداریم. ما چیزی نداریم که اصول اساسی کشور را تعیین کند و کشور بر اساس آن اداره شود، نهادهای اصلی دولت را مشخص کند و روابط بین نهادها (مجری، مقننه و قضایی) را سامان دهد. ما آن سند ارزشمند را نداریم که راهبرد و رویه توزیع قدرت را تعیین کند، در استفاده از قدرت محدودیت ایجاد کند و به تمامیت خواهی پایان دهد و حقوق و مسئولیت های شهروندان را مشخص کند. باعث ایجاد اعتماد و هماهنگی بین دولت و مردم می شود. نوع حکومت را برای یک کشور مشخص می کند. متأسفانه در حال حاضر فاصله مردم با دولت و تقابل با جامعه جهانی به دلیل همین کمبود ایجاد شده است.

(تاند/ 3 می 2023)

 

 

 

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
من متن سخنرانی هشدار دهنده طولانی نتانیاهو را خواندم. من دقیقا غرور جورج بوش را هنگام حمله به افغانستان در سال 2001 در آن دیدم. نتانیاهو تهدید کرده است که غزه را نابود خواهد کرد و به کسی رحم نخواهد کرد. او به قدرت خودش مغرور بود، که ادعای خدایی نکند، همین شروع سقوطش هست تصمیم نابودی را پروردگار می...
میراث تلخ 20 سال اشغال نظامی امریکا در افغانستان، گروه‌هایی از مردان، زنان و کودکان معتاد است که در کنار جاده‌های غبارآلود، زیر پل‌ها و در کناره‌ رودخانه های آلوده کابل خوابیده‌اند. ملموس ترین هدیه 20 سال حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان چیزی جز فقر، میلیون ها معتاد و انزوای کشور نیست.
من بار دیگر پیش حاکمان فعلی دست نیاز دراز میکنم تا نفرت را از طریق برادری از بین ببرند. دشمنان قسم خورده افغانستان شبانه روز در اینجا تنفر را بیشتر می کنند. پاکستان در اسلام آباد یک استودیو به افغانستان انترنشنال داده است و تلویزیون نامبرده فقط بر طبل جنگ های داخلی می کوبد. شرایط را درک کنید
امریکا با ائتلاف جهانی به بدماشی کامل به بهانه ۹/۱۱ بر ملتی اتهام ویران کردن برج های نیورک وارد کرد؛ که از شدت فقط توان رفتن به بازار قریه خود را نداشت. بوش متکبر با زور خود بدون شنیدن استدلال حمله کرد. اما با پایان حمله با چنان عجله ای فرار کرد که عامل خنده تمام رقباء شد.
13 سال پیش در چنین روزی، جولیان آسانژ ویدئویی را منتشر کرد که نشان می‌داد نیروهای آمریکایی به سوی غیرنظامیان عراقی از جمله کودکان شلیک می‌کنند. اکنون او به دلیل انتشار آن با 175 سال زندان مواجه است.  
از ویتنام گرفته تا عراق، میلیون‌ها نفر در جنگ‌هایی که توسط سیاستمداران آغاز شده کشته شده‌اند. امروز لایحه‌ای را به تصویب رساندم که بر اساس آن پارلمان باید در این مورد پاسخگو باشد و اطمینان حاصل شود که هیچ سیاستمداری نمی‌تواند استرالیایی‌ها را دوباره به جنگ‌های نامشروع بفرستد. گروه های اصلی حاضر به پاسخگویی نشدند.
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x